responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی    جلد : 1  صفحه : 313

از صحابه را نزد من آورید. گفتند: جملگی مرده‌اند. گفت: پس از تابعان کسی را بیاورید. طاووس یمانی را آوردند. همین که بر او وارد شد، کفش‌های خود را در کنار بساط او بیرون آورد و به او به عنوان امیر المؤمنین، سلام نداد و او را با کنیه یاد نکرد و بدون اجازه او در کنارش نشسته گفت: حالت چطور است هشام؟! هشام از این کرده طاووس به غایت خشمگین شد و آهنگ کشتن او کرد. بدو گفتند: تو در حرم هستی، این کار ممکن نیست! گفت ای طاووس! چه چیزی تو را بر چنین کرداری واداشت؟ گفت: چه کاری؟ خشم و عصبانیت هشام افزون شد و گفت: تو کفش‌هایت را کنار بساط من درآوردی و به من سلام مرسوم ندادی و مرا با کنیه یاد نکردی؛ بدون اجازه من در کنارم نشستی و گفتی: ای هشام، چطوری؟ گفت: اینکه کفش‌هایم را کنار بساط تو بیرون آوردم- به این دلیل بود که- من روزانه پنج بار کفش‌هایم را در مقابل پروردگار در می‌آورم و او نه مرا عتاب می‌کند و نه بر من خشم می‌گیرد. و اما اینکه گفتی چرا بر من با عنوان امیر المؤمنین سلام نکردی، از آن روست که همه مؤمنان به امیری تو راضی نیستند و من ترسیدم با گفتن چنین سلامی دروغ گفته باشم. و اما اینکه گفتی چرا مرا با کنیه خطاب نکردی، از آن جهت بود که خداوند عز و جل پیامبران خود را با نام صدا می‌کند و می‌فرماید: یا داوود، یا یحیی، یا عیسی؛ و دشمنان خود را با کنیه مخاطب ساخته می‌فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» [1]. و اما اینکه گفتی: کنار من نشستی، برای آن بود که از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام شنیدم که فرمود: «هر گاه خواستی به فردی از جهنمیان بنگری، به کسی بنگر که خود نشسته و عده‌ای در اطراف او ایستاده‌اند!». آنگاه هشام گفت: مرا پندی ده! گفت: از امیر مؤمنان علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: «در دوزخ مارهایی است همچون ستون‌های تناور و عقرب‌هایی به سان قاطر. هر امیری را که در حق زیر دستانش عدالت نورزد، می‌گزند». آنگاه برخاست و رفت!» [2].
توجه کنید که چگونه واژه «امیر المؤمنین» را درباره علی بن ابی طالب تکرار می‌نماید در حالی که از سلام کردن به هشام با این عنوان خودداری می‌کند؛ با این دلیل که در میان مؤمنان (امثال خودش را در نظر دارد) کسانی هستند که به امیری

[1] مسد 111: 1.
[2] وفیات الاعیان، ج 2، ص 510.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی    جلد : 1  صفحه : 313
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست