نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 199
خلوت میکرد و حتی زنان خویش را بیرون مینمود، به گونهای که تنها من بودم و او، ولی هر گاه به خانهام میآمد نمیخواست که فاطمه علیها السّلام و هیچ یک از فرزندانم مجلس را ترک کنند، چنانچه میپرسیدم پاسخم میداد و اگر خاموش میشدم و پرسشهایم پایان مییافت، خود آغاز به سخن میکرد؛ از این رو آیهای در قرآن نبود مگر اینکه پیامبر قرائت آن را به من میآموخت. او برایم املا میکرد و من به خط خودم مینگاشتم، آنگاه از خدا میخواست که به من توان درک و فهم آیه را بدهد. بنابراین هیچ آیهای در قرآن نیست مگر اینکه من آن را حفظ کردهام و پیامبر تأویل آن را به من آموخته است ...» [1]. در کتاب «کافی» از آن حضرت نقل شده است: «آیهای از قرآن بر پیامبر نازل نشده مگر اینکه قرائت آن را به من آموخته است و او املا فرموده و من به خط خود نوشتهام؛ تأویل و تفسیر آیهها، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آنها را به من آموخته است. او از خدا درخواست نمود تا توان درک و حفظ آن را بر من آسان سازد؛ لذا هیچگاه پس از این دعا، آیهای از قرآن یا علمی که [پیامبر] به من آموخته و من آن را نوشتهام فراموش نکردم و هر دانشی که خدا به او درباره حلال و حرام یا امر و نهی- اعم از آنچه در گذشته بود و آنچه در آینده خواهد آمد- عطا کرده و یا درباره کتابی که بر پیشینیان پیرامون طاعت یا معصیت نازل شده است همه و همه را به من آموخت و من حفظ نمودم و هیچگاه حتی یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس دست خویش را بر سینه من نهاد و برایم دعا نمود تا خداوند سینهام را سرشار از دانش و فهم و حکمت و بینش سازد. آنگاه به وی گفتم: ای پیامبر خدا- پدر و مادرم فدای تو باد!- از هنگامی که برایم دعا نمودی هیچگاه نکتهای را فراموش نکردهام و مطلبی را از دست ندادهام؛ آیا در آینده بر من- از خطر نسیان- بیمناک هستی؟ فرمود: نه؛ هرگز بر تو- از خطر فراموشی و یا ناآگاهی- بیمناک نیستم» [2]. [1] اسکافی، المعیار و الموازنه، ص 300. [2] کافی، ج 1، ص 64، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، شماره 1.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 199