انديشهي اجتماعي عبارت است از مجموع ديدگاه ها و روي کردهايي
که به مسائل اجتماعي مربوط اند. اگر اين انديشه از متون اسلامي استخراج و
استنباط شود، «انديشه ي اجتماعي در اسلام» [2] ناميده مي شود و اگر از
مجموعه ي گفته ها و آثار مکتوب عالمان مسلمان به دست آيد، به «انديشه ي
اجتماعي مسلمين» معروف مي گردد؛ مانند انديشه ي اجتماعي ابن خلدون، سيد
قطب، علامه طباطبايي، استاد مطهري و ... و چنان چه متفکري در حوزهي زندگي
اجتماعي اسلامي، يا مسيحي، يا بودايي مطالعه نمايد، به «انديشه ي اجتماعي
ديني» [3] دست يافته است.
انديشيدن به شيوه ي فلسفي و تحليلي در مسائل اجتماعي؛ به عبارت
ديگر، مطالعه ي اجتماعي به صورت کلي و تجريدي – نه اجتماع جامعه يا زماني
خاص- بدون توجه به مسائل جزئي اجتماعي فلسفهي اجتماع است؛ مثلاً آيا مقوله
ي اجتماع وجود دارد يا ندارد؟ آيا جامعه، آغاز و انجام دارد؟ قوام جوامع
به فرهنگ است، يا صنعت، يا مقوله اي ديگر؟
جامعه در ظرف زمان به تاريخ بدل مي شود و فيلسوف مي تواند درباره ي
آن به تفکر بپردازد و از آغاز و انجام و مراحل و پيامد آن سخن براند و
بدين ترتيب فلسفه ي تاريخ [5] شکل مي گيرد؛ در فلسفهي تاريخ، کشف قوانين
حاکم بر تطورات و تحولات از اهميت خاصي برخوردار است.