تجربي و آماري و ميداني است. حال اگر تنها به پديده هاي اجتماعي ديني توجه
شود، جامعه شناسي ديني ناميده مي شود. [1] هم چنين مي توان از جامعه شناسي
روستاها، آموزش و پرورش و .. سخن گفت. علم جامعه شناسي شامل شاخه هاي
تخصصي، مانند جامعه شناسي اخلاق، جامعه شناسي هنر، جامعه شناسي حقوق و ..
است
فلسفهي جامعه شناسي به موضوع، اهداف و مسائل جامعه شناسي مي
پردازد و آن ها را تبيين مي کند و به عنوان دانشي درجه ي دوم، از منظري
بالاتر به ترابط جامعه شناسي با ساير علوم و معارف بشري و تغيير و تحول آن
نظر مي کند و آنها را توصيف مي نمايد و در نهايت براي عالمان علوم اجتماعي،
توصيه هايي را صادر مي کند.
روي کردهاي متفکران اسلامي دربارهي جامعه شناسي
متفکران اسلامي، به ويژه فيلسوفان و متکلمان، در حوزه ي مباحث
انديشه ي اجتماعي وارد شده و در باب چيستي جامعه و مدينه و انواع آن و علل
انحطاط و پيش رفت نهادهاي اجتماعي، از جمله خانواده، و آموزش و پرورش سخن
گفته اند؛ مانند:
الف) فارابي در کتب آراء اهل المدينه الفاضله، السياسه المدينه و المله با روي کرد فلسفي؛
ب) ابن سينا در اواخر کتاب الهيات شفا و النجاه با روي کرد فلسفي؛
ج) اخوان الصفا در مجموعه الرسائل با روي کرد کلامي؛
د) ابوالحسن مسعودي در مروج الذهب با روي کرد تاريخي؛
ه) ابن خلدون در مقدمهي تاريخ با روي کرد اجتماعي و تاريخي؛
و) ابوريحان بيروني در کتاب تحقيق ماللهند با روي کرد مردم شناختي و فرهنگي؛
ز) ابوالحسن ماوردي در احکام السلطانيه و شيخ طوسي در کتب فقهي با روي کرد فقهي؛
ح) خواجه نصير الدين طوسي در اخلاق ناصري با روي کرد اخلاقي؛
ط) رشيد رضا و محمد عبده درالمنار و علامه طباطبايي در الميزان با روي کرد قرآني؛