نکتهي مهم دلالت دارد و همين امر سبب شده است تا استانداردهاي واقعي و
منصفانه چندان در اختيار کنترل کنندگان قرار نگيرند. به همين دليل متون
ديني در مقام داوري ، قاضيان را به رعايت تقوا توصيه مي کند.
عدم تشخيص انحرافات واقعي و اقدامات اصلاحي بر غير موضوع و عدم
دست رسي مديران به نتايج کنترل نيز از بحران هاي جدي کنترل شمرده مي شوند؛
براي نمونه؛ گاهي مديران در اثر تصميم گيري هاي بي مورد و يا ايجاد تغييرات
پي در پي در برنامه ريزي، منشا بحران در توليد و نتايج سازمان مي شوند،
ولي در کنترل و ارزيابي، موارد ديگري را به عنوان عامل بحران معرفي مي
کنند.
بحران و مشکل ديگري که در نظارت و کنترل وجود دارد، دخالت بيش از
حد مديران کلان در مسائل جزئي است، به گونه اي که از مسائل و وظايف اصلي
باز مي مانند. پيشوايان دين ما نيز اين نکته را تذکر داده اند؛ براي نمونه،
امام علي (ع) فرمودند: من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم[1] کسي که خود را به کارهاي غير مهم مشغول سازد، کارهاي مهم تر را ضايع کرده است. و نيز مي فرمايد: ان رايک لايتسع لکل شيء ففّرغه للمهم[2] انديشه ي تو براي همهي کارها گنجايش ندارد؛ پس آن را براي مطالب مهم فارغ نگه دار.
آن حضرت در نهج البلاغه اين نکته را مورد تاکيد قرار مي دهد و مي فرمايد: لاقربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض[3] انجام اعمال مستحبي که به واجبات زيان بزند موجب تقرب خداوند نخواهد بود.
براي درمان بحران کنترل در مديريت توصيه مي شود که:
1. استانداردهاي کنترل بيش تر به صورت کمي باشد، تا کيفي و ذوقي
2. در کشف عيوب و نواقص سازمان از عقل جمعي و عنصر مشورت بهره برده شود و از داوري فردي و شخصي کاملا پرهيز گردد.
ز)ارزش يابي
ارزش يابي عمل کرد مديران و کارمندان از ارکان مديريت است که در جهت ترفيع،