اهداف تربيتي عبارت است از حقايقي که آدمي براي رسيدن به آن
تلاش ميکند و بر اساس آن افعال اختياري خود را جهت ميدهد و
برنامهريزيهاي تربيتي را تدوين مينمايد و آن گاه که به صورت وجود ذهني
درآيد، انگيزه و محرک دروني انسان در نيروهاي جسمي و رواني او براي
فعاليتهاي تربيتي ميگردد.
با اين تعريف روشن ميشود که شناخت اهداف تربيتي براي جلوگيري از
عملکردها و روشهاي نادرست تربيتي و رفع نابسامانيها و بحرانهاي فردي و
اجتماعي در نظام تربيتي و همچنين تاثيرپذيري متعلمان و ايجاد انگيزه در
آنها و موفقيت مربيان تربيتي و جهتگيري آنها در نظام تربيتي نقش به
سزايي دارد؛ در ضمن، دانستن اهداف تربيتي در بهرهوري از ابزار و امکانات
تربيتي بسيار لازم و ضروري است؛ براي نمونه، کسي که بر اساس جهانبيني مادي
خود، هدف آفرينش انسان را تنها بهرهمندي از نعمتهاي دنيوي و کسب لذت و
رفاه مادي ميداند، با شخص ديگري که با جهانبيني الهي، کمال و قرب الهي و
نيز بهرهمنديهاي مشروعِ دنيوي را به عنوان هدف خلقت انسان معرفي ميکند،
دقيقاً ابزار، شيوهها و روشها و راهکارهاي تربيتي متفاوتي دارند:
برخي از آيات و روايات که به بيان اهداف تربيتي انسان پرداختهاند:
1. زنده نگهداشتن فطرت دينداري:
فاقم وجهک للدين حنيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدِّينُ الْقَيمُ
وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لاَيعْلَمُونَ[1]؛ پس روي خود را با
گرايش تمام به حق، به سوي اين دين کن، با همان سرشتي که خدا مردم را بر آن
سرشته است. آفرينش خداي تغيير ناپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولي
بيشتر مردم نميدانند.
2. رسيدن به مقام نيازمندي و فقر وجودي:
يَا اَيهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ اِلَي اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِي الْحَمِيدُ[2]؛ اي مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست که بينياز ستوده است.
وَ اللهُ الْغَنِي وَ اَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ[3]؛ و (گرنه) خدا بينياز است و شما نيازمنديد.