– در نتيجه نميتوان محدوديت آزاديهاي اقتصادي در نظام اسلام
را محصول ترکيبيافتهاي از دو نظام اقتصاد سرمايهداري و سوسياليستي به
حساب آورد. [1]
برخي از نويسندگان، به طور مشخص، براي حدود آزادي اقتصادي در شريعت اسلام و دو شرط اساسي برشمردند:
1. فعاليت مشروع اقتصادي، يعني اين آزادي در فعاليتهاي اقتصادي محدود به شرع باشد.
2. دولت حق دخالت در اعمال افراد دارد؛ يعني براي حفظ آزادي
اقتصادي ديگران و .. نميتواند آزادي اقتصادي افراد را محدود کند؛ از
جملهي اين قيود، تحريم ربا، بيع غرري، اسراف، کنترل مالي و ثروت اندوزي و
.. است. [2]
عدهاي به تاسي از شيهد صدر نوشتهاند: اسلام در مسئلهي آزادي
اقتصادي، چنان نيست که مثل کاپيتاليسم بر فرد به تنهايي کند و يا همچون
مارکسيسم جامعه را به تنهايي مد نظر داشته باشد، بلکه قوام آزادي اقتصادي و
پشتوانهي استمرار آن را موافقت و هماهنگي و موازنهي بين مصلحت فرد و
جامعه ميداند و ايجاد اين موازنه از وظايف افراد و دولت هر دو ميباشد.
[3]
3-4. محدوديتهاي اقتصاد اسلامي
با اين که اسلام به آزادي اقتصادي در چارچوب قوانين الهي اعتقاد
دارد، ولي نسبت به درآمد اقتصادي محدوديتهايي قايل است. که عبارتاند از:
الف) عدم مالکيت فرد بر انفال و ثروتهاي طبيعي: اين اموال در
اختيار دولت اسلامي است؛ البته دولت ميتواند با نظارت و کنترل، ثروت را
بين افراد توزيع کند، تا منشا درآمد و توليد ثروت ملي گردد.
ب) جلوگيري از احتکار و اجحاف در نرخگذاري: امروزه مشکل احتکار و
نرخگذاري يکي از مهمترين بحرانهاي اقتصادي جهان است و بايد در سطح کلان
جهاني بدان پرداخت؛ براي نمونه، پيمانهاي اقتصادياي وجود دارند که عدم
عضويت در آنها