الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُوْمِنِينَ وَلکِنَّ الْمُنَافِقِينَ
لاَ يعْلَمُونَ [1]؛ عزت مخصوص خدا و رسول او و مومنان است، اما منافقان
اين را نميدانند.
مَن کَانَ يرِيدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِيعاً[2]؛ هر کس عزت بخواهد بايد از خدا بخواهد، چرا که تمامي عزتها از آن
خداست. بر همين اساس پيامبر اسلام (ص) در روايتي توصيه ميکند: حوائج و نيازهاي خود را با عزت نفس طلب نماييد.[3] اسلام جامعهاي را عزيز و مستقل ميداند که زيردست بيگانگان و
مستعمرهي آنان نباشد؛ و از آن جا که در دنياي کنوني همهي امور بر محور
علم ميچرخد و حيات بشري با دانش و تکنولوژي گره خورده است و مشکلات و
پيچيدگيها بدون کليد علم و تکنيک گشوده نميشوند، پس براي تحقق بخشيدن به
نظام اقتصاد اسلامي مطابق با اهداف آن در جامعه، برنامهريزي اقتصادي و
خودکفايي کشور براي توسعه بخشيدن به تمام ابعاد زندگي، اعم از اقتصادي،
سياسي، نظامي و .. امري ضروري است، تا از طريق، نيازهاي جامعه را در سطح
محصولات حياتي و استراتژيکي به صورت مطلوبي برطرف سازيم و در روابط سياسي و
اقتصادي با بيگانگان از موضع قدرت برخوردار باشيم و اين خواستهها تحقق
نمييابد، مگر آن که به فکر عزت جامعهي اسلامي و ميزان ايمان و تقواي
اکثريت افراد آن و اتحاد و همبستگي و پيشرفت علم و تکنولوژي باشيم.
4. اصول و بنيادهاي اقتصاد اسلامي
مکتب اقتصاد اسلامي نه تنها در هدف، بلکه به لحاظ برخي اصول و
بنيادها از ساير مکاتب جدا ميشود. اين اصول و مباني در حوزهي هستيشناسي،
انسانشناسي و مفاهيم اقتصادي، از جمله: مالکيت، آزادي اقتصادي، عدالت
اجتماعي و غيره قابل طرحاند.
1-4. انسانشناسي در مکتب اقتصاد اسلامي
تمام مکاتب به نحوي به مطالعهي انسان پرداخته و هر يک از آنها تفسيري از اين پديده