قانوني و احکام اقتصادي را که مبتني بر اين اصول است روبنا ناميد و با
مطالعه و بررسي احکام حقوقي- اقتصادي، يعني روبنا به کشف زيربنا يا اصول
کلي نظام اقتصادي همت گماشت. وي با اراده و پشتکار و با اتکا به قوهي
اجتهاد، به ارائهي طرحي ماندگار از مکتب اقتصادي اسلام پرداخت و روش کشف،
نه تاسيس را به عنوان شيوهي به دست آوردن نظام اقتصادي اسلام مطرح ساخت.
3. اهداف مکتب اقتصاد اسلامي
مکتب اقتصاد اسلامي اهداف خاصي را براي تحقق خود بيان کرده است
که چگونگي اجراي اين اهداف، به مقتضيات زمان و مکان و اوضاع و شرايط جوامع
مختلف بستگي دارد.
آيات و رواياتي که بيانگر اهداف اين مکتباند به دو دستهي سلبي و
ايجابي تقسيم ميشوند. مضمون آياتي که به جنبهي سلبي پرداختهاند آن است
که مال و ثروتاندوزي هدف نهايي زندگي بشر نيست و آياتي که بيانگر جنبهي
ايجابياند از استقلال، خودکفايي، اقتدار، رشد و توسعهي اقتصادي، عدالت
اجتماعي و تحکيم ارزشهاي معنوي و اخلاقي حکايت ميکنند.
اهداف سلبي
برخي از آيات دلبستگي به دنيا و اموال و اولاد را مذمت
نمودهاند؛ البته اين آيات به هيچ وجه در صدد تثبيت رهبانيت نيستند، بلکه
هدف نهايي دانستن و ارزش ذاتي قايل شدن براي اين امور را مردود دانستهاند.
الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَهُ الْحَياهِ الدُّنْيا وَ الْبَاقِياتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَ خَيرٌَ أَمَلاً[1]؛ مال و فرزندان زيور زندگي دنياست و کارهاي شايسته نزد پروردگارت ماندني و داراي پاداشي بهتر و آيندهي آن بيشتر است.
وَابْتَغ فِيما آتَاکَ اللهُ الدَّارَ الآخِرَهَ وَ لاَ
تَنسَ نَصِيبَکَ مِنَ الدُّنْيا وَ اَحْسِن کَمَا اَحْسَنَ اللهُ اِلَيکَ
وَ لاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْاَرْضِ اِنَّ اللهَ لاَ يحِبُّ
الْمُفْسِدِينَ[2]؛ و با آن چه خدا به تو داده است،