است.
(إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ)[1]؛ به ناگاه شما (به صورت) بشري هر سو پراکنده شديد.
(إِنَّهُمْ أُناسٌ يتَطَهَّرُونَ)[2]؛ زيرا آنان کساني اند که به پاکي تظاهر ميکنند.
و شايد کثرت استعمال ناشي از اهميت شناخت انسان از نظر قرآن
است، تا انسانها هر چه بيشتر به شناخت خود بپردازند و بتوانند از اين
طريق کمالات عالي را طي نمايند. در قرآن و روايات، انسانشناسي با دانشهاي
ديگر ارتباط پيدا کرده است که به پارهاي از آنها اشاره ميکنيم:
الف) انسانشناسي و خداشناسي: در آيات و احاديث متعددي شناخت حصولي
و حضوري انسان، طريقي مطمئن و متقن براي معرفت حضوري و حصولي خداوند بيان
شده است. خداوند سبحان ميفرمايد: سَنُرِيهِمْ آياتِنَا
فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ
الْحَقُّ اَوَلَمْ يکْفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلَي کُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ[3]؛ به زودي نشانههاي خود را در افقها (ي گوناگون) و در دلهايشان
بديشان خواهيم نمود، تا برايشان روشن گردد که او خود حق است. آيا کافي نيست
که پروردگارت خود شاهد هر چيزي است؟ يعني توجه و شناخت آيات انفسي و
انسانشناسي وسيلهاي براي شناخت حقانيت و هستي خداست و يا حديث معروف مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رِبَّهُ که دقيقاً خداشناسي را ملازم بل معلول خودشناسي دانسته است.
از همه مهمتر آيهي 19 سورهي مبارکهي حشر است که فراموشي نفس را با فراموش کردن خدا ملازم دانسته و فرموده است: نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ؛ خدا را فراموش کردند و او (نيز) آنان را دچار خودفراموشي کرد.
ب) انسان شناسي و پيامبر شناسي: برخي گمان ميکردند انسان لياقت دريافت وحي و ارتباط با عالم مجردات را ندارد. خداوند ميفرمايد: مَا هذَا إِلَّّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ يرِيدُ ان يتَفَضَّلَ عَلَيکُمْ وَلَو شَاءَ اللهُ لَأّنزَلَ مَلَائِکَهُ[4]؛ اين (مرد) جز بشري چون شما نيست، ميخواهد بر شما برتري جويد، و اگر خدا ميخواست قطعاً فرشتگاني ميفرستاد. اين آيه به صراحت