با دقت در جملات و عبارات صدرالمتالهين چند نکته به دست ميآيد:
1. تحول و تکامل فلسفهي اسلامي ملاصدرا و تفاوت ماهوي و ذاتي آن با فلسفهي يونان و اروپا؛
2. جامعيت و کامل بودن انسان شناسي در اين مکتب و عنايت نسبت به انسان شناسي فلسفي، عرفاني و ارزشي؛
3. مستدل کردن مباحث انسانشناسي با استمداد از براهين عقلي.
2-6. انسانشناسي ديني
از آن جا که تمام اديان آسماني براي هدايت انسانها فرود
آمدهاند، در بخش مهمي از متون اين اديان، مباحث انسانشناختي مطرح شده است
و در باب ارزشها، حقايق و نهادهاي انساني سخن فراوان گفتهاند. بحراني که
اديان گرفتار آن هستند، وجود تحريف به زيادت و نقيصهاي است که در متون
ديني آنها پديد آمده و از اين رو رنگ بشري به خود گرفتهاند. به اتفاق
مسلمانان و مستشرقان، قرآن، کتاب آسماني مسلمانان، از اين بحران در امان
مانده و وعدهي خداوند سبحان در آيهي شريفهي إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُون[1]؛ انجاز و تحقق يافته است. در اين بخش به انسانشناسي از ديدگاه قرآن و
روايات معصومين (ع) ميپردازيم تا ابعاد مختلف انسان از طريق وحي کاملاً
مشخص شود و از آن رو که ساير اديان آسماني از تحريف مصون نماندهاند، از
آنها استفاده نخواهيم کرد.
1-2-6. انسانشناسي قرآني و روايي
کلمهي انسان و مترادفهاي آن، يعني بشر، اناس، انس، ناس، اناسي، انسي و بني آدم در قرآن فراوان استعمال شده است؛ براي نمونه:
(إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً)[2]؛ به راستي که انسان سخت آزمند (و بيتاب) خلق شده
[1] بيترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل کردهايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود. (حجر: 9)