از آن داروين با استدلال زيستشناسي آن را بيان کرد و هماکنون هم به عنوان
فرضيه مطرح است. ارسطو ميگفت: هر شيء از مشابه خود به وجود ميآيد و محال
است يک نوع به نوع ديگر تبديل شود.
7. عقل انساني
عقل انسان با کمک تصاوير خيالي ميتواند اشياي غير مادي را درک
نمايد، بدون آن که به آلت جسماني نيازمند باشد. البته عقل، مانند ساير قواي
نفس، براي جسم کمال محسوب ميشود؛ از اين رو عقل به جسم تعلق دارد، ولي
ناشي از جسم نيست. شايان ذکر است که عقل مدام در تفکر بالفعل نيست و از قوه
به فعل مرور ميکند؛ ابتدا تصاوير خيالي را به دست ميآورد و بعد مقولات و
مفاهيم کلي را از آنها انتزاع ميکند.
8. روح، فناناپذير و مجرد است
البته آنچه بعد از بدن ميماند قوهي عاقله به شکل مجرد و غيرجسماني است؛ يعني ارسطو به تجزيهي نفس قايل است.
9. انسانشناسي ارزشي
اين نوع انسانشناسي غايت انگارانه است؛ يعني عملي را بايد
انجام داد که به خير انسان رهنمون کند. اگر عملي خلاف نيل به خير حقيقي
باشد، عملي نادرست است و اگر به حصول خير منجر شود، صحيح است. نياز به ذکر
است که خيرها، بر حسب فنون و علوم، گوناگوناند. غايت پزشکي تندرستي، غايت
دريانوردي مسافرت سالم و غايت اقتصاد ثروت است. غايتها ممکن است متوسط يا
نهايي باشند و لازم است که خير و غايت نهايي را کشف کنيم. براي کشف اين
مسئله بايد با غربال کردن، از نتايج اخلاقي به تنظيم اصول اخلاقي برسيم. بر
خلاف رياضيات که اول از اصول کلي آغاز ميکنيم و آن گاه به نتايج ميرسيم.
10. همه خواهان سعادتاند.
همه خواهان سعادتاند، ولي برخي انسانها لذت و بعضي ثروت و
عدهاي شرف را سعادت ميدانند و بر اساس هر يک از اين ديدگاهها زندگي نيز
متفاوت ميشود:
1- زندگي حيواني مخصوص عوام است که به خور و خواب و لذايذ حيواني اختصاص دارد؛