گسترهي شريعت و قلمرو دين، سومين محور مباحث ديني معاصر است که
به دغدغههاي اجتماعي در حکومت ديني پاسخ ميگويد؛ يعني پس از تعيين روش
صحيح مسئله و نياز بشر به دين، نوبت به تعيين دامنهي دين در عرصهي علوم
طبيعي، انساني و فلسفي ميرسد. در اين محور مشخص ميشود که آيا دين به تمام
پرسشهاي اين حوزهها پاسخ ميدهد و آيا قلمرو دين اسلام، حداقلي يا
حداکثري است؟
تعارض دين با علم، و دينداري با تجددگرايي و پساتجددگرايي
پس از تعيين قلمرو دين در عرصههاي مختلف فردي و اجتماعي، علمي و
تکنولوژي، بايد به اين پرسش پرداخت که اگر آموزههاي ديني با دستاوردهاي
علمي دوران مدرنيته و تجددگرايي و نحلههاي گوناگون پسا تجددگرايي چالش
پيدا کرد، چه تدبيري بايد انديشيد؟ آيا آموزهي ديني مقدم است يا دستاورد
علمي؟ آيا بايد به تاويل متون ديني دست زد يا بايد در اعتبار دستاوردهاي
علمي ترديد نمود؟
سخن اين رساله با مخاطباني است که پرسشهاي مربوط به قلمرو دين ذهن
آنها را مشغول ساخته است و ميخواهند به پاسخ مسائل مربوط به دامنهي دين و
گسترهي شريعت دست يابند. براي زدودن ابهامات از مسئلهي قلمرو دين، لازم
است فرضيهي تحقيق و محل نزاع و ضرورت بحث از قلمرو دين تبيين گردد.
فرضيهي تحقيق
اين فرضيه به دو بيان اجمالي و تفصيلي ارائه ميشود:
بيان اجمالي فرضيه: دين اسلام همچنان که به امور اخروي، فردي و
روحي پرداخته، به مسائل دنيوي، اجتماعي و مادي نيز توجه نموده است؛ و
دامنهي دين در برخي از اين عرصهها حداقلي و در پارهاي از آنها حداکثري
است.
بيان تفصيلي فرضيه: دين اسلام نسبت به پارهاي از عرصه ها تمام عيار وارد ميشود و
جامعهشناسي، علوم تربيتي، علوم سياسي و مديريت)، اخلاق، فقه و حقوق، فلسفه، عرفان و هنر را تبيين نموده است.