responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گستره شريعت نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 177
جهان‌بيني مادي و غير الهي بل ضدديني جهت‌دار گردد، با ارز‌ش‌هاي ديني به چالش مي‌افتد و با تبديل يافتنش به صورت نظام ايدئولوژيک در مقابل ايدئولوژي ديني قيام مي‌نمايد. اسلام نيز نه تنها با عقل و علم تعارضي ندارد، که آيات و روايات فراواني مردم را بر تعقّل و فکرگرايي دعوت نموده‌اند.

1-3-5. تعريف لغوي و اصطلاحي عقل

1-1-3-5. عقل در لغت

راغب اصفهاني در تعريف عقل مي‌نويسد: اصل عقل يعني امساک و استمساک؛ مثل عقل البعير، يعني بستن و عقال کردن دست و پاي شتر و يا بستن زن موي سرش را. [1]

ابن الايناري مي‌نويسد: عقل ماخوذ از عقل البعير است و گفته‌اند عاقل کسي است که هواي نفس خويش را حبس نمايد و نيز زماني که انسان زبانش را محبوس و محفوظ نگه دارد و سخني نگويد، گفته مي‌شود که زبانش را عقال کرده است و عقل را از اين جهت عقل گفته‌اند که صاحبش را از افتادن به مهلکه نجات مي‌دهد. [2]

طريحي در مجمع‌البحرين آورده است: عقل گاهي بر علم مستفاد از آن نيز اطلاق مي‌شود و گاهي از عقل به عنوان قوه النفس ياد مي‌شود و گاهي به معناي مقابل جهل اراده مي‌شود، يعني حالتي را گويند که مقدمه است بر ارتکاب خير و دوري از شر و محل آن را دماغ و مغز دانسته‌اند و برخي آن را جمع قلب و مغز گرفته‌اند. [3]

ابن اثير در اين باره مي‌نويسد: العقل فهو الديه و اصله ان القاتل کان اذا قتل قتليلا جمع الديه من الابل فعقّلها بفناء اولياء المقتول اي شَدَّها في عقلها ليلّمها اليهم؛ عقل يعني ديه و اصلش اين بود که قاتل زماني که قتلي صورت مي‌داد، جمع ديه را از شتر مي‌گرفت، پس او شتر را عقال مي‌کرد، يعني دست و پاي آن را مي‌بست و تسليم اولياي مقتول مي‌نمود. [4]


[1] مفردات الفاظ القرآن، ماده‌ي عين، ص 346.

[2] لسان العرب، ماده‌ي عقل، ص 460.

[3] مجمع البحرين، واژه‌ي عقل.

[4] نهايه ابن اثير، ماده‌ي عقل.

نام کتاب : گستره شريعت نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 177
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست