نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 394
مالت، حاجت او را بر آورى و هر گاه نياز او را برآوردى و مازاد
بر نيازت مالى داشتى بدون اين كه او درخواست كند، بىمقدمه به او ببخشى و
اگر كار به آنجا كشيد كه او لازم ديد، درخواست كند، اين نهايت كوتاهى در
رفاقت است.
2- آن كه او را به منزله خودت بدانى و راضى باشى كه او در مالت شريك
باشد و او را بدان حدّ به مثابه خود بدانى كه حاضر شوى مالت را با او
تقسيم كنى زيرا كه گفتهاند: يكى از برادران پيراهنش را با برادرش دو قسمت
مىكرد.
3- كه بالاترين مراتب است، آن است كه او را بر خودت مقدّم بدارى و
حاجت او را بر حاجت خويش مقدم بدارى كه اين مرتبه صديقين و منتها درجه
دوستى است. از جمله نتايج اين مرتبه نيز، جان دادن در راه دوست است. چنان
كه روايت كردهاند در نزد يكى از خلفا درباره گروهى از صوفيه، سخن چينى
كردند و او دستور داد تا گردن آنان را بزنند و در بين ايشان ابو الحسين
نورى بود. او پيش از همه نزد جلاد شتافت تا نخستين كسى باشد كه كشته
مىشود. از او پرسيدند كه چرا اين كار را مىكنىي پاسخ داد:
من دوست دارم كه در اين لحظه، زندگى برادرانم را بر زندگى خودم
مقدّم بدارم! در ضمن داستان مفصّلى آمده است كه همين عمل باعث نجات همه
آنان شد. اما اگر خودت را در هيچ يك از اين مراتب با برادرت، موافق
نمىبينى بدان كه در واقع عقد اخوّت بسته نشده است، بلكه آنچه ميان شما
مىگذرد يك معاشرت رسمى است كه از نظر عقل و دين ارزش زيادى ندارد. ميمون
بن مهران گويد: هر كه از ترك احسان نسبت به برادران خود راضى باشد، بايد با
اهل قبور دوستى كند. و اما مرتبه دنيوى نيز نزد دينداران قابل قبول و
پسنديده نيست.
نقل كردهاند كه عتبه غلام، به منزل مردى آمد كه با او دوست بود و
گفت: من به چهار هزار درهم از مال تو نياز دارم. او گفت: دو هزار درهم
بگير! وى خود دارى كرد و گفت: تو دنيا را بر خدا مقدم داشتى. آيا با وجود
ادعاى دوستى در راه خدا از گفتن چنين سخنى شرم نكردىي و هر كه از دوستى در
مرتبه دنيوى باشد سزاوار است كه تو با او در
نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 394