پس از مسئله تزكيه است . ابتدا ترس از آخرت و اميد به رحمت خدا و خضوع و
بندگى و تهذيب جان را نقل كرده و سپس عدم تساوى عالم و غير عالم را بيان
مى دارد .
داستان قارى نهروانى
و اما آن جريان تاريخى از اين قرار است كه : شبى از شب ها حضرت اميرالمؤمنين
( ع ) از مسجد به همراه كميل كه از خواص ياران آن حضرت بود به منزل مى آمدند .
در آن شب تار و كوچه هاى خلوت كه بسيارى در استراحت و خواب بودند و پاسى از
شب گذشته بود از كنار خانه يى گذشتند كه از آن صداى تلاوت همين آيه شريفه به
گوش مى رسيد(
أمن هوقانت . . . .
) .
كميل از شنيدن اين صوت حزين به اعجاب آمده و در ذهنش خطور كرد كه خوشا به
حال اين بنده خدا كه در اين هنگام شب كه اكثر چشم ها به خواب رفته است او از
خواب خوش چشم پوشيده و به تلاوت كلام محبوب اشتغال دارد . در همين حال
اميرالمؤمنين ( ع ) رو به كميل نموده فرمودند :
اى كميل ! صوت زيباى اين قارى تو را نفريبد . او اهل آتش است و من در
آينده يى نه چندان دور او را به تو نشان خواهم داد . كميل از اين كه حضرت از
باطن و آينده آن قارى خبر دادند , تعجب كرد , اما از آنجا كه از حواريين مولا (
ع ) بود , به صدق سخنان آن بزرگوار يقين داشت .
مدتى از اين قضيه گذشت تا اينكه آتش جنگ نهروان به دست