مى كند و خود را در شب بيدار نگه مى دارد . گاهى قايم و ايستاده است و گاهى سر
به سجده مى گذارد , از پايان كار مى ترسد و به خدايش اميدوار , با كسى كه اين
اوصاف را دارا نيست يكى است ؟ بگو آيا آن ها كه عالم اند و آن ها كه نمى دانند
برابرند ؟
دو نكته در اين آيه شريفه قابل ملاحظه است . يكى آن كه در صدر آيه فرمود از
آخرت و پايان كار مى ترسد نه از خدا , چرا كه خدا ترس ندارد , او ارحم
الراحمين است و از ارحم الراحمين هراسى نيست . آنچه هست ترس از عواقب سوء
اعمال است .
نكته دوم در رابطه با ذيل آيه شريفه است .
اين جمله معروف(
هل يستوى الذين . . . .
) به تنهايى آيه مستقلى نيست بلكه ذيل آيه است . قرآن كريم به علم ارزش و
ارج مقدمى مى دهد نه ارزش نهايى و مستقل . لذا اول تزكيه را طرح نموده , و سپس
مسئله علم را بيان مى كند . آن هم علمى كه حاوى معانى بلند و اين آثار عظيم باشد
كه ثمره آن خضوع و خشوع در مقابل حق است .
آن علمى نزد خدا مقام و منزلت مى آورد كه ثمره آن خشيت از خدا و تواضع در
قبال حق باشد . آيا يك مهندس مادى با يك كارگر مادى نزد خدا تفاوت دارند ؟
يعنى مقام يكى به لحاظ علمش برتر از ديگرى است ؟ هرگز ! بلكه علمى كه به انسان
حيات طيب مى دهد و او را به لقاى خدا و جاودانگى مى رساند نزد خدا داراى بها و
ارزش است . آن كسى كه معتقد به روح مجرد نيست , و به مبدأ و معاد ايمان ندارد
او چه ارزشى نزد خدا دارد ؟ او جز تفاوت مادى در سطح طبيعت , تفاوتى را درك
نمى كند , و اختلاف مراتب در عالم معنا براى او مفهومى ندارد . پس اگر قرآن
كريم مى فرمايد عالم و غير عالم برابر نيستند , اين