و اجزاى مقدارى مركب ناچار هر يك قابل اشاره حسيه اند , و اجزاى معنوى بتحليل
عقل از يكديگر ممتازند خواه اجزاى خارجى باشند مانند هيولى و صورت , و خواه
اجزاى عقلى مانند جنس و فصل كه همان ماده و صورت ذهنى اند و تفاوت باعتبار
بشرط لا و لابشرط است .
حال گوييم اگر وجوب وجود , به اجزاء منقسم شود يا هر جزء واجب الوجود است
يا نيست . در صورت نخستين تعدد واجب لازم آيد و به برهان توحيد بارى در فص
هفتم و هشتم دانستى كه تكثر و تعدد واجب محال است . و در صورت دوم تقدم ممكن
بر واجب لازم آيد زيرا كه يك يك اجزاى هر جمله بذات خود مقدم بر جمله است و
مراد از جمله در اينجا كل است و روشن است كه جزء در وجود اقدام از كل و كل
ابعد از جزء است .