الخ , تفسير الفص الذى بعده در دو جا از فارابى نباشد .
كيف كان فص آخر كتاب در تفسير بعضى از اسماى الهى است كه گفته آيد . پس
فص بعد از 63 تا آخر كتاب به چهار بخش مى شود , و هر بخشى به ترتيب در تفسير
يكى از مطالب فصوصى به قلم خود فارابى است , كه سه بخش آن به چند فص در آمده
است . و در آغاز كتاب نيز بدان اشاراتى رفت .
اگر كسى گمان كند بحث رؤيت , كلامى است و تعرض بدان در رساله فصوص موجب
ترديد و دغدغه انتساب آن به معلم ثانى است
.
در جواب گوئيم : براى دفع و رفع اين گمان بدانچه در ديباچه كتاب گفته ايم
كفايت مى كند .