آياتش را در آنها ظاهر و راياتش را از آنها با هر مى بينند پس به آثار قدرتش
بر وجوب وجودش و ذاتش استدلال مى كنند , و بانوار حكمتش بر تقدس اسماء و
صفاتش استشهاد مى كنند . زيرا كه وجود سماوات وارض و امكان و حركاتشان دلائل
انيت او است , و اتقان و انتظام آنها شواهد معرفت و ربوبيت او است و باين
طريقه در كتاب مبين بقول خداوند عزاسمه اشاره شد سنريهم آياتنا فى الافاق و فى
أنفسهم حتى يتبين لهم انه الحق ( آخر فصلت ) .
و در اين هنگام برايشان روشن مى گردد كه حق فقط او است بحيثى كه كل وجود و
كمال وجور را مستهلك در وجود و كمالات وجود او مى بيند بلكه كل وجود و كمال را
لمعه اى از لمعات نورش و جلوه اى از جلوات ظهورش مى بيند و اين سفر اول از
اسفار اربعه عقليه است بازاء سفر اول اهل سلوك از اهل الله كه من الخلق الى
الحق است .
سپس بوجود نظر مى كنند و در نفس حقيقتش تأمل مى كنند پس برايشان روشن ميگردد
كه او واجب بذاته و لذاته است , و بوجوب ذاتش بر بساطت و وحدانيت و علم و
قدرت و حيات و اراده و سمع و بصر و كلام و سائر اوصاف كمالش و نعوت جمال و
جلالش , و بر اينكه همه آنها عين شئون ذاتش است استدلال مى كنند پس احديتش
ظاهر ميشود و با حديتش صمديتش ظاهر ميشود و بصمديتش ظاهر ميشود كه كل اشياء
بنحو اتم و اعلى است و اين سفر دوم از اسفار اربعه عقليه است بازاء سطر دوم
اهل الله كه من الحق الى الحق بالحق است .
سپس در تجود و عنايت و احديت او نظر مى كنند پس وحدانيت فعلش و كيفيت
صدور كثرت از بارى تعالى و ترتيب آنها تا انتظام سلاسل عقول و نفوس برايشان
كشف مى گردد و در عوالم جبروت و ملكوت اعلى و اسفر تابعالم ملك و ناسوت
منتهى گردد تامل ميكنند أولم يكف بربك انه على كل شى شهيد ( آخر فصلت ) و
اين سفر سوم