لدى الجليديه رأسه ثبت *** قاعدة منه على المرئى حوت
تكيف المشف باستحالة *** بكيف ضوء العين بعض قاله
و بانتساب النفس والاشراق *** منها لخارج لدى الاشراقى
و صدرالاراء هو رأى الصدر *** فهو بجعل النفس رأيا يدرى
للعضو اعداد افاضة الصور *** قامت قياما عنه كالذى استتر
تبصره : ابن هيثم در مناظر و مرايا , چون ديگر دانشمندان رياضى قائل به خروج
شعاع است . وليكن در چندين جاى آن كتاب تصريح كرده است كه ابصار بخروج شعاع
وضوء از مرئى بسوى رائى است . و در فصل ششم مقاله اولى نص بدين مطلب دارد . و
ظاهر اين است كه پيشينيان به همين قول ابن هيثم قائل بودند , و چون بطور اطلاق
گفتند كه ابصار به خروج شعاع است , پسينيان خروج شعاع را از بصر پنداشتند . و
بدان كه در حقيقت قائلان به انطباع و خروج شعاع را يك مذهب است و مال گفتار
هر دو يكى است , و اختلاف آراء در ابصار بدان تفصيل كه گفته آمد نادرست است
. راقم در اين مطلب مهم كه رفع اختلاف آراء در ابصار است نكته اى بسيار مفيد در
كتاب هزار و يك نكته دارد كه نظر صائب و ثاقب خود را به نقل ماخذ و مصادر
علمى بر منصه ظهور رسانده است به نكته 809 آن رجوع شود .
تبصره : اين همه مباحث سنگين و سهمگين ابصار و ديگر حواس ظاهر كه قسمتى معظم
از كتب عقلى و رياضى را حائزند , همگى اختصاص به اين نشأت شهادت مطلقه
دارند كه حتى در عالم متام هيچيك از آن اسباب و شرائط در انواع احساس دخيل
نيستند تا چه رسد به عوالم بالاتر , فاقرأ وارقه و تبصر . پس بدان كه انسان را
در هر عالم شأنى خاص است و احوال و ادراكات او همه در طول يكديگرند و تفاوت
به كمال و نقص است .