در نسخه اى به جاى يستوصفها , يستودعها است ولى صواب همانست كه اختيار كرديم
چنان كه فاء تفريع جمله فتمثل فى الذكر وان غاب عن المحسوس نص در تصويب
مختار ما است .
اين فص در بيان ادراك از راه مناسبت آن با انتقاش است و در حقيقت
مقدمه اى است براى چندين فصوص بعد از وى كه در انحاء ادراك است لاجرم مفهوم و
معنى ادراك به نحو تمام و كمال پس از اتمام فصوص آتيه روشن تر ميشود .
و ادراك همان علم است كه در كتب عقليه گاهى به آن تعبير ميشود و گاهى به
اين چنانكه جناب شيخ بزرگوار ابن سينا بحث علم نفس بمعلومات را در نمط
ثالث اشارات بعنوان ادراك آورده است .
در اين فص ادراك فقط از راه تشبيه بمحسوس بيان شده است . و اين طريق خود
يكى از وجوه تعريف به رسم است چنانكه جناب خواجه در اول منطق شرح اشارات
فرمايد : قد تختلف رسوم الشى باختلاف الاعتبارات فمنها ما يكون بحسب ذاته فقط
, و منها ما يكون بحسب ذاته مقيسا الى غيره كفعله او فاعله او غايته او شى آخر
مثلا يرسم الكوز بانه و عاء صفرى أوخز فى كذا وكذا و هو رسم بحسب ذاته , و بأنه
آلة يشرب بها الماء و هو رسم بالقياس الى غايته و كذا فى سائر الاعتبارات .
و چون اين تعريف ادراك بحد تام نميباشد پس كنه معنى ادراك كه علم است
باينگونه تشبيهات حاصل نميگردد . و ظاهر گفتار و تشبيهش علم ارتسامى را بيان
ميكند و حال اينكه علم مجردات بذواتشان و صفاتشان و علم علل بخصوص علة العلل و
مبدأ المبادى بمعلولاتشان به علم حضورى است و آن ادراكات وراى ادراك ارتسامى
است مگر اينكه سياق عبارت جمل بر اوسع از ادراك بمعناى ارتسامى بگيريم و در
دو بودن مدرك و مدرك بحيثيت و اعتبار قائم شويم و صورت را بر معنى حقيقت
شى كه يكى از معانى متعدده صورت است حمل كنيم كه تعريف ادراك بوجه مذكور كه
تعريف به تشبيه است شامل