بدانكه محل و مركب روح حيوانى قلب است , و روح حيوانى سرچشمه و منبع دو قوه
شهوت و غضب است . و مراد از قوه شهوت تمايل حيوان و انسان است بهر چيز كه
ملايم طبع آنها است . و مراد از قوه غضب تنفرشان است از آنچه كه ناملايم طبع
است كه آن تمايل و اين تنفر منشأ تحريك اعضاء بجذب و دفع ميگردد , اگر چه در
مبدأ اين ميل و نفرت در حيوان و انسان فرقى هست كه در فص بعد درباره عمل
انسانى گفته ميشود . پس اين دو قوه شهوت و غضب لازمه ء حيات انسانى بلكه كليه
حيوانات است .
چغمينى در قانونچه گويد : اما قوه حيوانيه قوايى هستند كه انبساط قلب و
شرايين و انقباض آنها را انجام ميدهند كه به نسيم و به اخراج ابخره دخانيه از
قلب ترويح قلب حاصل مى گردد , و به اين قوه حيوانيه حركات خوف و غضب ميباشد
. انتهى
نسيم هواى تازه است كه غرض گرفتن اكسيژن است چنانكه مقصود از اخراج ابخره
دخانيه اخراج كربن است
روح بخارى
و بدانكه روح بخارى كه روح حيوانى نيز گويند از خون متكون است , و حامل قواى
حس و حركت مى باشد , و بخارات رديه و عفونتهاى خون كه در اثر نظير دود ذغال
اند و كربن گويند بواسطه ورود هواى تازه از بدن دفع ميشود كه مفرح ذات است . و
خون از هواى جديد يعنى اكسيژن اجزاء و مواد حيوتيه را كسب ميكند و اين دم ممد
حيوة است و گرنه در زمان كمى بخارات رديه و عفونتهاى خون موجب خفگى و هلاك
انسان و حيوان ميشود . پس ورود هواى تازه آنافانا حالت خفگى را از انسان دور
ميكند كه بواسطه ورود نسيم و بواسطه اخراج ابخره دخانيه ترويح قلب حاصل مى شود و
حيوة را كمك و مدد ميدهد . شيخ بزرگوار سعدى چه خوش فرمود : هر نفسى كه فرو
ميرود ممد حيوة است و چون بر مى آيد مفرح ذات پس