كرده اند كه اگر او را بحالش گذارى عقور خواهد شد يعنى سگ گيرنده و گزنده
مى گردد . و آنگاه از او نفع مى برى كه بفرمان عقل و در تحت تصرف و تسخير و
تعليم وى باشد كه كلب معلم , يعنى سگ تعليم يافته و تربيت شده گردد .
و تا قواى مملكت بدن در تحت فرمان عقل در نيامدند اين مملكت هرج و مرج است
و سر و سامان ندارد و مدينه فاضله نخواهد شد و بيت معمور نخواهد گرديد بلكه
همواره در آن جنگ و دعوى و نزاع و كشمكش است و نفس را در اين صورت نفس
مضطربه گوينده و چنين نفسى به ادراك مقامش كه تشبه به ملكوتست و فى مقام صدق
عند مليك مقتدر بودن است توفيق نمى يابد .
و چون عقل بر آنها مستولى شد و مملكت را آرام كرد و اهل آنرا مطيع و منقاد
خود گردانيد و همه را بدين خود در آورد كه العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به
الجنان , آنگاه سر آسوده و آرميده خواهد داشت و بخطاب يا ايتها النفس
المطمأنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى , مخاطب
مى گردد .
پس نفس آنگاه كه از بند هوا و هوس رهايى يافت و از زنگار پليديها بدر آمد
نفس مطمأنه مى گردد , و لايق چنان خطاب مى شود و بكار خويشتن مى پردازد و بتوجه
حقيقة الحقايق كه متن اعيان و حق اول است بسر مى برد كه الا بذكر الله تطمئن
القلوب .
و بدان اندازه كه در نزاهت و قدسش كوشيده است و از علائق ظلمانى مهذب شده
است , بقدرسعه جدول وجوديش اشراقات و تجليات الهى كه بهترين مائده هاى جنت
قرب اند بر او افاضه مى شوند كه ادراك اين فيضها كه نزلا من عند الله است و
مقام قرب به حضرت اله و جنت لقاء الله است , براى او منتهاى لذت خواهد بود
رزقنا الله تعالى و اياكم القرب منه . در نكات گفته ايم : بسائط چون تركيب
شدند روح مى گيرند ,