ما مظهر واجب الوجوديم همه *** افسوس كه در جهل غنوديم همه
اين جدول اگر درست تصفيه ولاى روبى شود مجراى آب حيات و مجلاى ذات و صفات
مى گردد و همه افاضات و استفاضات از مسير اين جدول است , تا جدول چگونه
جدولى باشد فافهم .
نفس ناطقه انسانى بمنزلت سلطانست , و قواى وى كه در حقيقت از فروع و شئون
اويند و از وى مفطرند بمثابت جنود و عمالش . و هر قوه اى كه انسان را است چه
ظاهرى و چه باطنى موجب اعتلاء و ترقى اوست . و اين قوى آلات صيد و شبكه هاى
شكار ويند . و هر فرد فرد آنها در كمال و استكمال انسان دخيلند كه از راه هر يك
آنها بدنبال مطلوب و مقصود خود مى رود , و اگر فاقد يكى از آنها باشد به علم و
كمالى كه بايد از ناحيه آن بدست آورد نايل نمى شود . اين سخن از ارسطوست كه من
فقد حسا فقد فقد علما .
قرآن مجيد فرموده است :
والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئا و جعل لكم السمع والابصار و الافئدة
لعلكم تشكرون
( سوره النحل آيه 78 ) , كه بعد از لاتعلمون شيئا نفرموده است به شما علم داده
است بلكه فرموده است به شما سمع و ابصار و افئده داده است كه سرمايه و آلات
و ادوات براى كسب علم اند , و انسان فاقد يكى از آنها ناقص است و هيچيك در
بود خود بد نيست بلكه خير است , ولكن بايد در تحت فرمان عقل باشد .
مثلا قوه غضبيه براى هر جاندارى ضرورى است كه بدان دشمن را از خود دفع مى كند و
بقاى خود را حفظ مى كند . و در انسان اگر اين قوه نباشد علاوه بر آن نظام
اجتماعش صورت نمى گيرد و صاحب مدينه فاضله نمى شود , شايد در حيوانات بخصوص
در طوائفى از آنها كه زندگى اجتماعى دارند همين حفظ نظام را فراخور آنها ببود
قوه غضب بايد دانست .
كيف كان علماى اخلاق قوه غضبيه انسان را تشبيه به كلب