نام کتاب : نامه ها و برنامه ها نویسنده : حسن زاده آملي، حسن جلد : 1 صفحه : 120
سپيد بودند , و ارژنگ ديو از ديگر ديوان دليرتر و سالارشان بود در فرا راه رستم
با وى به نبرد برخاست , و سرانجام در دست رستم به خوارى كشته شده است , و
ديگر ديوان چون سالارشان را چنان ديدند رو به فرار نهادند .
خوان هفتم : رستم با اولاد چون به شهرى كه كاوس شاه گرفتار بود وارد شدند ,
رخش رستم شيهه اى چون رعد برآورد , كاوس چون شيهه رخش بشنيد دريافت كه رستم
به شهر وارد شد بسيار خوشحال گرديد و به يارانش گفت اندوه و گرفتارى ما بسر
آمد , رستم در نزد وى آمد و همه سر فراز و سربلند شدند , كاوس شاه به رستم
گفت بايد كارى شود كه ديوان نفهمند وگرنه انجمن كنند و رنجهاى تو بى بر شود
اكنون ديو سپيد كه بزرگ ديوان است در فلان غار است و بى خبر است بايد كار او
را بسازى . پس رستم بسوى آن غار رهسپار شد غارى چون دوزخ بديد در آن وارد شد و
با ديو سپيد بسيار بجنگيد و عاقبت بر وى چيره شد و وى را بر زمين زد و جگرش
را از نهادش بدر آورد و ديوان ديگر همينكه اين واقعه را بديدند رو به هزيمت
گذاشتند . رستم جاى پاكى طلب كرد و سر و رو بشت و به درگاه خداوند نيايش و
ستايش كرد و سپس بسوى كاوس شاه آمد و كاوس وى را آفرين گفت .
آيا مقصود
از داستان هفتخوان همين صورت ظاهر است يا شرح حال ما است كه تا آفرين بشنويم
بايد با جادوها و ديوهاى رهزن نبرد كنيم كه جهاد نفس است . ديدى كه در خوان
سوم اژدها را كشت بدانكه به قول عارف رومى :
نفس اژدرهاست او كى مرده است *** از غم بى آلتى افسرده است
و ديدى كه در خوان چهارم همين كه زن جادو نام خدا را شنيد روى او سياه شد با
اينكه در آغاز براى فريفتن با رخسارى آراسته هويدا شد . ديدى كه چگونه نام خدا
را شنيد رو برگردانيد . در تفسير سوره مباركه
قل اعوذ برب الناس
به عرض رساندم كه خناس صفت ديو وسواس است كه تا ياد خداوند متعال در بيت
المعمور قلب ذاكر نزول اجلال فرمود و نام شريفش به زبان آمد ديو وسواس بازپس
شود و خود را كنار مى كشد و روبر مى گرداند وگرنه چون ابن عرس و مار كه مضمون
روايات است قلب را به دهن مى كشد اعاذنا الله تعالى منه . پس هيچگاه ديو
وسواس بر دل مراقب
نام کتاب : نامه ها و برنامه ها نویسنده : حسن زاده آملي، حسن جلد : 1 صفحه : 120