نيست , ذات خداى سبحان با كمالاتش , در ازل بوده و هست . صفت فعل را از مقام
فعل انتزاع مى كنند , در حقيقت , صفت فعل , عين فعل است نه عين فاعل . اگر
تبارك بودن خدا صفت فعل است , و صفت فعل عين فعل است نه عين فاعل ,
پس انسان است كه مبارك است . سر اينكه وقتى امام معصومى - عليه السلام -
به دنيا مى آيد , امام قبل مى گويد هيچ مولودى , با بركت تر از اين فرزند به دنيا
نيامده , همين است . وقتى امام جواد - عليه السلام - به دنيا آمد , امام رضا -
عليه السلام - فرمود : كسى به دنيا آمده كه موجودى با بركت تر از او به دنيا
نيامده است [18] يعنى اين انسان كامل , منشا بركه الله است , يعنى(
تبارك الله احسن الخالقين
) پس اين تبارك بودن , و احسن الخالقين بودن , صفات ذات نيستند , صفات
ذات , همان علم و قدرت و حيات , و امثال آنهاست , بلكه صفات فعل اند و صفات
فعل از متن فعل انتزاع مى شود , يعنى عين فعل است نه عين فاعل . پس خود انسان
است كه مى شود احسن المخلوقين , و چون اين مخلوق احسن المخلوقين است , خداوند و
آفريدگار او هم احسن الخالقين است , چون اين متبرك است , خدا تبارك است .
تبارك بودن خدا را از اين فعل انتزاع مى كنند . احسن الخالقين بودن خدا را از
اين فعل انتزاع مى كنند . تا موجودى احسن المخلوقين نباشد , خدا به خود , احسن
الخالقين نمى گويد و احسن المخلوقين بودن به زيبائى جسم نيست . چون در اين
بحثها هيچ فرقى بين يوسف كنعان و بلال حبشى نيست .
[18]- اصول كافى , ج 1 - باب الاشاره و النص على ابى جعفر الثانى , حديث 9