و گفت : روغن نگاه داريد تا عقلتان زيادت شود که هرگز خداي را هيچ دلي ناقص عقل درنيافته است .
و گفت : تجلي بر سه حال است ؛ تجلي حکم ذات و آن مکاشفه است و تجلي
صفات و آن موضع نور است و تجلي حکم ذات و آن آخرت است و ما فيها .
پرسيدند از انس . گفت : انس آن است که اندامها انس گيرد به عقل و
عقل انس گيرد به علم و علم انس گيرد به بنده و بنده انس گيرد به خداي .
و پرسيدند از ابتداء احوال و نهايت آن ، گفت : ورع اول زهد است و
زهد اول توکل وتوکل اول درجه عارف و معرف اول قناعت است و قناعت ترک شهوات و
ترک شهوات اول رضاست و رضا اول موافقت است .
پرسيدند چه چيز سخت تر بود بر نفس؟ گفت : اخلاص ، زيرا که نفس را در اخلاص هيچ نصيبي نيست .
و گفت : اخلاص اجابت نيست اخلاص به هيچ کس ديگر ندهي جز بخداوند .
گفتند : ما را وصف صادقان کن.
گفت : شما اسرار صادقان بياريد تا من شما را خبر دهم از وصف صادقان .
گفتند : مشاهدت چيست ؟
گفت : عبوديت .
گفتند : عاصيانرا انس بود .
گفت : نه و نه هرکه انديشه معصيت کند .
گفتند : به چه چيز بدان ثواب رسد ؟
گفت : که نماز شب کند بدانکه روز جنايت نکند .
گفتند : مردي مي گويد که من همچون درم حرکت نکنم تا وقت که مرا حرکت ندهند .
گفت : اين سخن نگويد مگر دو تن يا صديقي يا زنديقي .
گفتند : در شبانروزي يکبار طعام خوردن چگويي ؟
گفت : خوردن صديقان بود .
گفتند : دوبار؟
گفت : خوردن مومنان بود .
گفتند : سه بار ؟
گفت بگو تا آخري بکنند تا چون ستور مي خوري .
پرسيدند از خوي نيک .
گفت : کمترين حالش بارکشي و مکافات بدي ناکردن واو را آمرزش خواستن و بر و بخشودن و گفت :روي آوردن بندگان به خداي زهد است .
پرسيدند : به چه چيز اثر لطف خود ببنده آرد ؟
گفت : چون در گرسنگي و بيماري و بلا صبر کند الا ماشاالله.