responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد    جلد : 1  صفحه : 251

دختر خود را به همسرى حضرت رضا (عليه السلام) درآورد.

‌ او، در تمام اين مراحل، امام رضا (عليه السلام) را بسيار بزرگ مى‌شمرد و گرامى مى‌داشت. مأمون در محافل خصوصى مى‌گفت: انتخاب امام به ولايت‌عهدى سياست و زيركى است و جز هدف‌هاى سياسى به چيزى نمى‌انديشد. او در برابر اعتراض هواخواهان حكومت عباسى گفت: اين مرد [ على‌بن‌موسى‌الرضا (عليه السلام) ] كارهاى خود را از ما پنهان كرده، مردم را به امامت خود مى‌خواند. او را بدين جهت ولى‌عهد قرار داديم كه مردم را به خلافت ما خوانده، به سلطنت و خلافت ما اعتراف كند. در ضمن، فريفتگانش بدانند او چنان كه ادّعا مى‌كند نيست و اين امر [ خلافت ] شايسته ماست نه او; هم‌چنين ترسيديم اگر او را به‌حال خود گذاريم، در كار ما شكافى بهوجود آورد كه نتوانيم آن را پر كنيم و عليه ما اقدامى بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشيم. اكنون كه با وى اين رويه را پيش گرفته، در كار او مرتكب خطا شديم و خود را با بزرگ كردن او در لبه پرتگاه قرار داده‌ايم، نبايد در كار وى سهل‌انگارى كنيم. بايد كم‌كم از شخصيت و بزرگى‌اش بكاهيم و او را نزد مردم چنان درآوريم كه از نظر آن‌ها شايستگى خلافت نداشته باشد; سپس درباره او چنان چاره‌انديشى كنيم كه از خطرات احتمالى‌اش جلوگيرى كرده باشيم. [1]

‌ چنان‌كه به روشنى پيداست مأمون در تمام اين جريان‌ها مطمئن بود هيچ‌يك از كارهايش، حتى بيعت، به‌سود امام (عليه السلام) و زيان وى نمى‌انجامد; زيرا مصمم بود به‌شيوه‌اى خاص، با نقشه‌اى درازمدت، به‌تدريج امام (عليه السلام) را از صحنه بيرون براند.

درايت و سياست علوى

هرچند مأمون در پى بهره‌گيرى سياسى از امام (عليه السلام) بود; ولى با تدبير امام (عليه السلام) در اين‌كار شكست خورد. نكات برجسته تدبير حضرت عبارت است از:

‌ الف. نخستين واكنش امام (عليه السلام) در برابر مأمون اين بود كه از آمدن به خراسان سر باز زد; زيرا نفس اين عمل مى‌توانست براى مأمون يك پيروزى به‌شمار آيد. امام تا آن‌جا مخالفت كرد كه رجاءبن‌ابى‌ضحاك، فرستاده مأمون، ناگزير شد امام (عليه السلام) را به زور به مرو ببرد. [2] با آن


[1] عيون اخبار الرضا ، ج 2، ص 167 و 168.

[2] اصول كافى ، ج 1، ص 498.

نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد    جلد : 1  صفحه : 251
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست