پس
اينكه مشهور قائل شدهاند تمايز علوم به تمايز موضوعات است دليل بر اين است كه اصل
احتياج علوم به موضوع، امرى مفروغ عنه بوده است.
اشكال: به نظر مىرسد كه اين دليل مشهور، دليل ضعيفى است زيرا: اوّلًا: آنچه مشهور فرمودهاند- كه تمايز علوم
به تمايز موضوعات است- مسأله مسلّمى نيست، براى اينكه بزرگانى چون مرحوم آخوند و
مرحوم محقّق عراقى و ديگران، تمايز علوم را به تمايز موضوعات نمىدانند، بلكه
تمايز علوم را به تمايز اغراض مىدانند. و مرحوم آخوند، تمايز علوم به تمايز
محمولات را نيز به عنوان احتمال ذكر كرده است.
[1] ثانياً: آيا مشهور، اوّل تمايز علوم را به
تمايز موضوعات دانستهاند سپس استفاده كردهاند كه هر علمى موضوعى دارد؟ يا اين كه
اوّل مسئله احتياج علوم به موضوع را پايهگذارى كرده و سپس تمايز علوم به تمايز
موضوعات را مطرح كردهاند؟ استدلالى كه به مشهور نسبت داده شد، برطبق راه اوّل
است، در حالى كه مطلب برعكس است، مشهور ابتدا قائل شدهاند هر علمى به موضوع واحد
نياز دارد سپس وقتى به مسئله تمايز علوم رسيدند، تمايز علوم را به تمايز موضوعات
دانستند و اين مسئله را به عنوان ثمرهاى بر اصل مسئله احتياج به موضوع مطرح
كردند. حال كه چنين شد مىگوييم: ما با ثمره كارى نداريم، ما به اصل بحث كار داريم
كه آيا علم، نياز به موضوع دارد يا نه؟ اگر توانستيم ثابت كنيم كه علم به موضوع
نياز دارد آنوقت ثمرهاى كه مشهور برآن مترتب كردهاند و تمايز علوم را به تمايز
موضوعات دانستهاند مطرح خواهد بود. و روشن است كه كلام مشهور مربوط به ثمره است
نه به اصل بحث. در نتيجه، اين دليل مشهور نيز نمىتواند نياز به موضوع را اثبات كند.
آيا
راهى براى اثبات نياز علوم به موضوع، وجود دارد؟
[1]- تفصيل بحث درباره «ملاك تمايز علوم» در
بحثهاى آينده مطرح خواهد شد.