نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 524
اشكال
سوّم: ايشان در مورد تعليم اطفال فرمود: «تكرار، در تعليم نقش دارد»،
درحالىكه مسئله به اين صورت نيست. وقتى انسان ليوانى آب در دست مىگيرد و به
بچهاى مىگويد: «اين مايع را آب مىنامند»، در همان استعمال اوّل، تعليم تحقّق
پيدا كرده است و تكرار براى جلوگيرى از فراموش كردن است نه براى اصل تعليم. فكر
بچه به آنجا نمىرسد كه سؤال كند آيا استعمال لفظ «ماء» در اين مايع، مستند به
حاقّ لفظ است يا قرينهاى وجود دارد؟ بلكه وقتى به او گفته شد: اين مايع، ماء است،
دلالت لفظ «ماء» بر اين معنا را متوجّه مىشود و كثرت براى جلوگيرى از فراموشى
است. نتيجه بحث در راههاى تشخيص معناى حقيقى
از آنچه گفته شد معلوم گرديد كه اطّراد- بما هو اطّراد- هيچ نقشى در شناخت معناى
حقيقى ندارد و عدم اطراد نيز نمىتواند به عنوان علامتى بر مجاز مطرح باشد. مسأله
صحّت حمل و عدم صحّت سلب نيز اگر در ارتباط با جاهل و عالم باشد مىتواند نقش
داشته باشد ولى اگر در ارتباط با خود شخص- و قبل از تشكيل قضيّه حمليّه- باشد
نمىتواند نقش داشته باشد زيرا لازمه اين فرض اين است كه شخص بايد علم تفصيلى به
معناى موضوع له داشته باشد چه در حمل اوّلى ذاتى و چه در حمل شايع صناعى. و بهترين
علامات، تبادر است. تبادر، دو راه داشت: يكى تبادر عند النفس و مسأله اجمال و
تفصيل است كه اين خيلى كم اتّفاق مىافتد. و ديگرى تبادر عند الغير است كه تبادر
نزد عالم، علامت حقيقت نزد جاهل به وضع باشد. و اطّراد به اين بيانى كه آيتاللَّه
خويى «دام ظلّه» فرمود، به تبادر برگشت مىكند و نمىتواند اصالتى براى اطّراد
بهوجود آورد.
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 524