نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 342
ايجاديه،
اين «مِنْ» در «سِرْ من البصرة ...» از كدام قسم است؟ اگر بگوييد: «ايجادى است»،
وجدان آن را تكذيب مىكند و نمىپذيرد كه «مِنْ» در «سِرْ من البصرة ...» چيزى را
ايجاد كرده باشد و اگر بگوييد: «حاكيه است»، سؤال خواهد شد چه چيزى را حكايت
مىكند؟ هنوز كه سيرى انجام نشده است و اين با «سرتُ من البصرة ...» تفاوت دارد.
«مِنْ» در «سرتُ من البصرة ...» حكايت از يك واقعيت خارجى مىكرد زيرا سير محقّق
شده بود. ثانياً: در «سِرْ من البصرة ...» چون «سير از
بصره» به عنوان مأمور به است، بايد به عنوان امرى كلّى باشد زيرا جزئى خارجى تا
وقتى وجود پيدا نكند، جزئى خارجى نيست و بعد از وجود هم معقول نيست كه امر به آن
تعلّق بگيرد چون تعلّق امر به جزئى خارجى، تحصيل حاصل است. پس چگونه شما مىگوييد:
«موضوع له در «مِنْ»، معنونات خاصّه و واقعيات خارجيه است»؟ بديهى است شما
نمىتوانيد بگوييد در «سِرْ من البصرة ...» مجاز در استعمال مطرح است؟ در اين صورت
چگونه مىتوانيد با معناى جزئى «مِنْ»، كلّيت در مقام را درست كنيد؟ [1] پاسخ اشكال مرحوم آخوند: براى حلّ اين مسئله سه راه وجود دارد:
راه اوّل: ما گفتيم: «مِنْ» يك واقعيتى است كه تابع طرفين است و اندكاك در
طرفين دارد. يعنى «مِنْ» از خودش چيزى ندارد و فانى در سير و بصره است. حال شما
بررسى كنيد و ببينيد دو طرف «مِنْ» چيست؟ اگر دو طرف آن جزئى خارجى و واقعى باشد،
لازمه تبعيت معناى «مِنْ» اين است كه آنهم جزئى خارجى و واقعى باشد، مثل اينكه
بگوييم: «زيدٌ في الدار»، كه در اينجا «زيد» و «دار» جزئى هستند. در نتيجه ظرفيت
هم يك ظرفيت جزئيه خارجيه مضاف به زيد و دار است. اما اگر قضيّه را به صورت كلّى
مطرح كرديم ديگر لازم نيست يك فرد و مصداق در كار باشد. مثلًا اگر بگوييم: «كلّ
علماء البلد في المدرسة» با توجّه به اينكه يك طرف قضيّه، عامّ است و