نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 223
عبارت
ديگر: لفظ، نازل به منزله معناست. صاحب منتهى الاصول براى اثبات مدّعاى خود دو دليل ذكر كرده است: دليل اوّل: وقتى متكلّم، لفظ را
القاء مىكند آنچه به ذهن مخاطب مىآيد، گويا خود معناست. و در مقام خطاب، لفظ بما
هو لفظ مورد توجّه قرار نمىگيرد و گويا مخاطب فكر مىكند كه معانى يكى پس از
ديگرى القاء مىشوند و وساطت لفظ در كار نيست.
اين
نوع برخورد با تكلّم، دليل بر هو هويت است. اگر بين لفظ و معنا اتّحاد و هو هويت
نبود، براى سامع چگونه ممكن بود كه متكلّم را القاءكننده معانى ببيند، در حالى كه
متكلّم الفاظ را ايجاد مىكند. دليل دوّم: در مباحث فلسفه و غير آن براى معانى چهار وجود ذكر كردهاند: 1-
وجود حقيقى و خارجى. 2- وجود ذهنى، يعنى تصوّر معنا و التفات نفس به معنا. 3- وجود
انشائى، يعنى ايجادكننده، معنا را در قالب لفظ يا عملى ايجاد مىكند، مثل انشاء
طلب كه با صيغه افعل ايجاد مىشود. به عبارت ديگر: صيغه افعل، به طلبْ وجودِ
انشائى مىدهد و غايت مفاد هيئت افعل، وجود انشائى طلب است. ولى وجود انشائى در
همه مفاهيم وجود ندارد، مثلًا مفهوم انسان داراى وجود انشائى نيست. 4- وجود لفظى.
ايشان مىفرمايد: اگر بين لفظ و معنا، هو هويت و اتّحاد اعتبارى تحقّق نداشت چرا
«وجود لفظى» را- در رديف ساير اقسام وجود- بهعنوان يكى از اقسام وجود معنا به
حساب مىآوريد؟ بنابراين، بايد بگوييم: بين لفظ و معنا، هو هويت و اتّحاد اعتبارى
تحقّق دارد. سپس دو مؤيّد
ذكر مىكند: 1- سرايت كردن حسن و قبح معانى به الفاظ، مؤيّد وجود هو هويت و اتّحاد
اعتبارى بين لفظ و معناست. 2- مسأله وضع، مانند مسأله استعمال است. و همان گونه كه
در مقام استعمال،
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 223