نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 33
گفتار دوم: واژه شناسى «روح» و «مغز»
اين دو واژه، حكايتگر دو واقعيت مستقل ولى مرتبط با
يكدگرند كه معناى مصطلحى در اين عرصه نداشته، با مفهوم عام خود، در ساحت فقه و
حقوق راه يافته و به كار آمدهاند. در ادامه به تبيين و تعريف آنها و بيان پارهاى
از نكات پرداخته مىشود.
«روح» [1] در عرف، مقابل جسم و به معناى نفس، جان و روان است. در فرهنگوارهها، به
موجودى كه مبدأ حيات و قوه آثار گوناگون است يا آنچه مايه زندگىِ نفْس است، اطلاق
مىگردد. [2] در اسلام، از چيستى آن چندان سخنى به ميان نيامده، به ذكر كلياتى از قبيل امر
الهى، مخلوقى از مخلوقات خداوند و آنچه از ملكوت قدرت مىباشد، بسنده شده است. [3]
فيلسوفان اسلامى روح را گوهرى مجرد و بسيط برشمرده و از آن
رو كه ارتباط و تعلقى به بدن داشته و مدبّر آن است، آن را نفسانى يا نفس ناطقه
مىنامند. بنابراين، روح، گوهرى است كه ملاك شخصيت واقعى انسان بوده و حيات بدن،
اراده و افعال انسانى بسته به ارتباط با آن است. از ديدگاه بوعلى، نفس حقيقتى
يگانه و نيرويى است كه اعضا را برمىانگيزد، و برحسب استعداد بدن، برخى از افعال
را به تاخير افكنده و برخى را مقدم مىدارد. نفس در اين ديدگاه، در برگيرنده تمام
احوال بدن است كه بر پايه مصلحت، در آن تصرفِ
[2]. ابى بكر محمد
بن الحسين بن دريد الازدى، ترتيب جمهرة اللغة، چاپ اول، (مشهد، مؤسسه الطبع و
النشر التابعة للآستانة الرضوية المقدسة، 1426 ق)، ج 2، ص 97؛ سيد على اكبر قريشى،
قاموس قران، چاپ چهارم، (تهران، دار الكتب الاسلامية، 1364)، ج 3، ص 131؛ احمد بن
محمد فيومى، المصباح المنير، ص 245.
[3]. رك: سيد هاشم
حسينى بحرانى، البرهان فى تفسير القران، چاپ سوم، (قم: المطبعة العلمية، 1393 ق)،
ج 2، ص 444؛ عبد على بن جمعه العروسى الحويزى، تفسير نورالثقلين، (مصحح سيد هاشم
رسولى محلاتى)، چاپ اول، (قم: مطبعة الحكمة، بىتا) ج 3، ص 218- 215.
نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 33