با توجه به مطالب پيش گفته، حداقل دو دليل بر عدم وجود جنس
سوم بيان شد كه عبارت است از: 1. اصل مسلم فقهى؛ 2. ظهور آيات و روايات.
از آن جا كه اين «اصل فقهى» از ادله شرعى ديگر، مانند آيات
و روايات استفاده شده است، بنابراين، «اصل فقهى» نمىتواند فى حد نفسه يك دليل
مستقل محسوب شود. همچنين،
آيتالله محمد حسن نجفى، صاحب كتاب
«جواهر الكلام» به «ظهور مستفاد از كتاب و سنت» بر عدم وجود جنس سوم استناد كرده
است، اما در عين حال، وى با صراحت به هيچ آيه يا روايتى اشاره نمىكند. [1] با اين وجود، برخى فقيهان ديگر، به آياتى از كلام الله مجيد استناد كرده كه
در ادامه به مهمترين آن اشاره مىشود:
دليل اول: للهِ مُلكُ السّموات و الارضِ يخلُقُ ما يشاء
يهَبُ لِمن يشاء اناثاً و يهَبُ لِمَن يشاءُ الذكور؛ [2]
فرمانروايى [مطلق] آسمانها و زمين از آنِ خداست؛ هر چه
بخواهد مىآفريند؛ به هر كس بخواهد فرزند دختر و به هر كس بخواهد فرزند پسر
مىدهد.
وجه استدلال:
ظاهر موهوب و بخشش در آيه فوق آن است كه منحصر در پسر و دختر است. [3]
دليل دوم: وَ انَهُ خَلَق الزوجينَ الذَكَرَ و الانثى مِن
نُطفَةٍ اذا تُمنى؛ [4]
و اوست كه دو زوج نر و ماده را آفريد، از نطفهاى هنگامى كه
خارج مىشود
(و در رحم
مىريزد).
وجه استدلال:
ظاهر مخلوق در آيه فوق آن است كه مخلوق منحصر در دو نوع مذكر و مؤنث است. [5]