اشكال
سوم: به عنوان مقدّمه بايد گفت كه در مورد تعريف غصب ميان فقها اختلاف
است؛ مشهور فقها در تعريف غصب مىگويند: «هو الاستقلال على مال الغير» [1]؛ برخى ديگر همچون محقّق بروجردى رحمه
الله به جاى «استقلال» به «استيلا» تعبير كرده و مىگويند: «الغصب هو الاستيلاء على مال الغير عدواناً» [2].
حال،
به مرحوم صاحب عناوين قدس سره ايراد گرفته مىشود كه مطالب شما در فرضى است كه در
تعريف غصب، مسأله استيلا را مطرح كنيد و بگوييد هرگاه دو نفر بر مال غير يد مركب
داشتند و مجموعاً استيلا پيدا كنند، ضامن هستند؛ امّا اگر كسى تعريف مشهور را
بگويد و اين كه در باب غصب، استقلال بر مال غير لازم است، نه در يد مركّبه و نه در
يد منضمّه، استقلال بر مال غير وجود ندارد؛ به همين جهت نيز محقّق حلّى رحمه الله
فرمود: اگر كسى در خانه ديگرى با وجود مالكش قهراً ساكن شود، ضامن نيست؛ زيرا،
تصرّف او مستقل از مالك نيست و يد مستقل بر مال ندارد.
نتيجه
آن كه صاحب عناوين رحمه الله بايد در اينجا ملاك را مشخص سازد؛ اگر بگويد كارى به
باب غصب نداريم و در اينجا فقط مىخواهيم «على اليد» را معنا كنيم كه آيا شامل يد
مركّبه و منضمّه نيز مىشود يا نه؟ مىگوييم: اوّلًا دليل «على اليد» خود يكى از
ادلّه غصب است؛ و ثانياً، با قطع نظر از تعريف و حقيقت غصب، اگر از «يد» استيلا
فهميده مىشود، هم در يد مركّبه و هم در يد منضمّه استيلا صدق مىكند؛ پس، چرا
ميان آنها تفكيك قائل شديد؟
اشكال
چهارم: نكته آخر كه شايد مهمترين اشكال بر صاحب عناوين رحمه الله
[1]. به عنوان نمونه، ر. ك: المحقّق الحلّى،
شرائع الإسلام، ج 3، ص 235؛ العلّامة الحلّى، مختصر النافع، ص 247، كتاب الغصب؛
الفاضل الآبى، كشف الرموز، ج 2، ص 380؛ ابن فهد الحلّى، المهذّب البارع، ج 4، ص
245؛ الشهيد الأوّل، الدروس الشرعيّة، ج 3، ص 105.