responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 231

مثال مبدأ خاص به علمى آنكه جسم مؤلف از ماده و صورت است علم طبيعى را» (اساس، ص 394). «و ماهياتى كه وجود آن ظاهر بود مانند وحدت كه مبدأ موضوع علم حساب است، باشد كه به حد محتاج بود و به برهان نبود» (اساس، ص 420). «و نقطه كه نهايت خط، و آن‌كه نهايت زمان بود، و واحد كه جزو عدد و مبدأ عدد بود، هرچند متعلق باشند به اين انواع، اما بذات داخل نباشند در جنس كم چه قابل تقدير و تجزيه نباشند» (اساس، ص 41).

مبرهن‌

اقامه‌كننده برهان، برهان آورنده (شفا، برهان، ص 175- 133).

مبرهن‌

آنچه با برهان به اثبات رسيده باشد.

«و اكثر مطالب اين مقالت شبيه به مصادرات است، و در علوم ديگر مبرهن شود» (اساس، ص 59).

متباين‌

1- دو كلى كه هيچ يك از آن دو بر هيچ يك از افراد ديگرى صادق نباشد.

مانند مفهوم انسان و اسب. (- نسب اربع).

2- الفاظى كه لفظا و معنى با هم اختلاف داشته باشند. مانند لفظ انسان و اسب.

«و ميان مترادفه و متباينه اشتباه ممكن بود.

مثلا لفظى باشد كه دلالت كند بر معنيى و لفظى ديگر بر همان معنى با وصفى مقارن.

و گمان افتد كه هردو لفظ مترادفند و نباشند، بلكه متباين باشند مانند سيف و حسام» (اساس، ص 9). (- اسماء متباين).

مترادف‌

(- اسماء مترادف).

متّصل يا متّصله‌

(- قضيه شرطيه متصله).

«و رابطه در متصله ادات شرط بود كه بر مقدم درآيد، و ادات جواب شرط كه بر تالى درآيد، اگر هريكى را اداتى مفرد بود» (اساس، ص 70).

متصوّر

1- آنچه تصور شده است.

«پس موضوع و محمول قضايا بايد كه در ذهن متصوّر و متمثّل بود» (درّة، ص 63).

«معرّف هرچيزى آن‌چيز باشد كه تصور او موجب تصور حقيقت آن‌چيز باشد. و آن را تصور تام خوانند، و هو الاحاطة بكنه حقيقة المتصوّر» (درّة، ص 44). «و چون‌

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 231
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست