نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 214
كلّى منطقى
آنچه قابل
وقوع شركت است و به عبارت ديگر بر افراد متعدد (خارجى يا ذهنى) صادق مىآيد.
(صرفنظر از اينكه انسان باشد يا اسب يا دايره يا مثلث يا چيز ديگر).
«لفظ كلى
به اشتراك بر سه معنى اطلاق كنند: اول آنچه قابل وقوع شركت باشد در وى چنانكه
گفتيم. و آن را كلى منطقى خوانند» (اساس، ص 20).
(- كلّى
طبيعى، ص 264، و كلى عقلى، ص 213).
كلّى موجب
(- موجبه
كليه).
«پنجم
صغرايش كلى موجب بود و كبرايش جزوى سالب. چنانكه گوئى هرباستارى فلان است و نه
هرباستارى بهمان است» (دانشنامه، ص 77).
كمّ
1- يكى از
مقولات عشر، و آن ماهيتى است كه ذاتا قابل مساوات و عدم مساوات و قابل تقسيم باشد،
مانند خط و عدد و زمان. كه مثلا هرخط با خطى ديگر يا مساوى است يا نامساوى. همچنين
هر خطى را مىتوان به قطعات چند تقسيم كرد.
يكى از
خواص كم آن است كه لذاته قابل تقدير است. يعنى در اندازهگيرى به چيزى جز خود
احتياج ندارد. در صورتى كه اجسام بواسطه كمياتى كه حالّ در آنها است مقدّر
مىشوند. پس كم بذات خود قابل تقدير است و غير كم بواسطه كم.
و از جمله
لوازم كم آن است كه لذاته چندانكه خواهند قابل تجزيه است. و ديگر آنكه تضاد بر آن
درنمىآيد. و ديگر آنكه قابل شدت و ضعف نيست. (- كميت) (-/ كيف، كيفيت).
«كميت و
مقدار در لغت دو لفظ مترادفاند دال بر آنچه لذاته قابل مساوات و لا مساوات باشد،
به تطبيق وهمى يا وجودى. و لا مساوات تفاوت بود. و بيان اين رسم آن است كه چيزهائى
هست كه قابل مساوات و لا مساوات است، مانند سطوح و اجسام كه ممكن باشد كه گويند
بعضى مساوى بعضى است، و بعضى مساوى بعضى نيست، بلكه بزرگتر است يا خردتر. و
چيزهائى هست كه قابل مساوات و لا مساوات نباشد مانند جواهر مفارقه كه نتوان گفت كه
نفسى مساوى نفسى است يا بزرگتر يا خردتر از اوست» (اساس، ص 39).
2- تمامى
افراد موضوع قضيه، يا برخى از
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 214