نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 210
نسبتى كند كه يصحّ السّكوت عليه و آن را جمله و كلام خوانند. و ناقص
باشد اگر افادت چنين نسبتى نكند (درّة، ص 25).
كلّ
مجموعى
لفظ كلّ
كه بمعنى همه با هم باشد. نه به معنى هر يك از افراد. مانند «كلّ دانشجويان كلاس
بيست و پنج تن هستند».
اين نوع
كل با آن كل كه سور قضيه موجبه كليه و بمعنى هر يك از آحاد و افراد است، كاملا
تفاوت دارد. چه در قضيه موجبه كليه «كل انسان حيوان» يعنى فرد فرد انسان.
«چون
بگوئيم كل «ج ب»، به «كل ج» كليت ج كه كلى منطقى است، و جيم كلى كه كلى عقلى است،
و كل من حيث هو كلّ كه كل مجموعى است، نمىخواهيم. و الا حكم در كبرى تعديه نكند
از اوسط به اصغر» (درّة، ص 61).
كلمه
يكى از
اقسام سهگانه لفظ مفرد، و آن لفظى است كه بر معنى مستقلّى دلالت كند كه مقرون به
زمان باشد. و به عبارت ديگر لفظى است كه هم معنى مستقلى را برساند و هم زمان آن
معنى را. مانند «رفت» و «مىرود».
«هر لفظى
مفرد يا نام بود يا كنش يا حرف.
و به تازى
نام را اسم خوانند، و مر كنش را نحويان فعل خوانند، و منطقيان كلمه خوانند. و اسم
و كلمه هردو را معنى تمام بود» (دانشنامه، ص 29). «و اما كلمه دليل بود بر معنيى و
كيى آن معنى، چنانكه گوئى بزد كه دليل بود بر زدن و بر آنكه در زمان گذشته بود»
(دانشنامه، ص 30).
كلمه
وجودى
فعل ناقص
مانند كان و نظاير آن.
«و لفظ
فعل دالّ بر دو چيز بيش نبود:
حدوث معنى
و زمان حدوث، چنانكه در «كان زيد ضاربا» كه بجاى «ضرب زيد» است. و چنين فعل را
ناقص خوانند، و منطقيان آن را كلمه وجودى گويند» (اساس، ص 16).
«و نحويان
چنين فعل را ناقص خوانند، و منطقيان كلمه وجودى. و در حكم اداة است پيش ايشان. و
از اين جهت بجاى روابط استعمال كنند، و گويند كلمه يا حقيقى است اگر دلالت بر حدوث
و نسبت او به موضوع كند، و وجودى اگر نكند، چون افعال ناقصه. چه ايشان دلالت بر
حدوث ندارند» (درّة، ص 41).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 210