نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 107
خصم
آنكه در
جدل طرف مباحثه است و مجاب ساختن او مورد نظر مىباشد.
«مسلّمات آن
مقدمهها بوند كه چون خصم تسليم كند بر وى بكار دارى، خواهى حق يا مشهور يا مقبول
باش، و خواهى مباش. و مسلّمات مشهور يك تناند كه خصم است و مشهورات مسلّم جماعت
مردم» (دانشنامه، ص 124).
خصوص
1- محدود
بودن يك معنى نسبت به معنى ديگر، عموميّت كمتر داشتن، يعنى مصاديق كمترى را شامل
شدن. خاص بودن (-/ عموم).
«و چون
بعضى لواحق كه اقتضاء عموم يا خصوص كند با آن ضمّ شود، آن را عام يا خاص گرداند»
(اساس، ص 87). «معرفت چيزها امرى نيست كه حصول آن دفعة واحدة باشد، بل آن را مراتب
است در قوت و ضعف، و وضوح و خفا، و خصوص و عموم، و كمال و نقصان» (اساس، ص 41).
2- شخصى
بودن موضوع در قضيه. مانند «ارسطو واضع تعاليم منطقى است».
«در خصوص
و حصر و اهمال قضايا.
موضوع
قضيه حملى يا جزوى شخصى بود، يعنى قابل وقوع شركت نبود، يا كلى بود. و بر تقدير
اول قضيه را مخصوصه و شخصيه خوانند ...» (اساس، ص 82).
خطابه
يكى از
صناعات خمس و آن صناعتى است كه بوسيله آن با سخن گفتن در برابر ديگران بتوان آنان
را اقناع كرد.
مادّهاى
كه در اين صناعت بكار مىرود از مشهورات و مقبولات و مظنونات فراهم مىآيد.
فنّ خطابه
براى اقناع عامه مردم از صناعات ديگر (برهان و جدل و سفسطه و شعر) نافذتر و مؤثر
است. و آن مشتمل بر دو چيز است: يكى عمود و ديگر اعوان.
عمود
مطالب اصلى خطابه است كه مستقيما به اثبات مطلوب منجر مىشود. اعوان مطالب ديگر
است خارج از آن.
«خطابت
صناعتى است علمى كه با وجود آن ممكن باشد اقناع جمهور در آنچه بايد كه ايشان را به
آن تصديق حاصل شود بقدر امكان» (اساس، ص 529). «و فايده خطابت اندر سياست مردم
بود، و اندر شاخههاى شريعت، و اندر مشورت، و خصومت، و عتاب، و اندر ستايش و
نكوهش، و اندر بزرگ كردن سخن و خرد كردن، و هرچه بدين ماند» (دانشنامه،
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 107