نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 108
ص 132). «خطابت و شعر متعلق به مطالب جزوىاند بخلاف برهان» (شفا،
برهان، ص 9- اساس، ص 343). «هيچ صناعت در افادت تصديق اقناعى بجاى خطابت بنايستد.
از جهت آنكه عقول جمهور از ادراك قياسات برهانى قاصر باشد» (اساس، ص 530).
خطابى
منسوب به
خطابه.
«پس چون اقسام
اين مقدمات پيشين بدانيم، اقسام اصلهاى قياسها و مادّتهاى قياسها بدانيم، تا
برهانى كدام است و جدلى كدام است و مغالطى كدام است و خطابى كدام است و شعرى كدام
است» (دانشنامه، ص 109).
خلف يا
خلف
(- برهان
خلف، ص 47).
«و فرق
ميان خلف و پيشين كه او را قياس راست و مستقيم خوانند، آن است كه قياس خلف دعوى را
راست كند بدان كه خلاف او را باطل كند. و خلاف او را بدان باطل كند كه از وى محال
لازم آورد. و هرچه از وى محال لازم آيد محال بود» (دانشنامه، ص 89). «و فرق ميان
خلف و مستقيم آن است كه مستقيم اول متوجه مىشود به اثبات مطلوب ... و خلف متوجه
مىشود به ابطال نقيض مطلوب» (درّة، ص 146).
خلوّ
از چيزى
خالى بودن، فاقد چيزى بودن، متصف به صفتى نبودن، چنانكه گوئيم خلوّ عدد از زوج و
فرد محال است.
خمسه
مفرده
(- كليات
خمس).
«و اين
پنج را خمسه مفرده نيز خوانند، و كلى اين پنج را بجاى جنس است. و هر يكى از اين
پنج او را بجاى نوعى» (اساس، ص 28).
خواصّ
صفات و
خاصهها. (- خاصّه، ص 106).
«و چون
اعراض [يعنى عرضهاى عام] و خواص [يعنى عرضهاى خاصّ] جمع شوند، اعم مقدم بايد
داشت» (اساس، ص 415). «و اما تعريف به خواص و اعراض رسم مفرد بود. و بايد كه افادت
تمييز كند و الا رسم نبود» (اساس، ص 414).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 108