نام کتاب : تفسيراحسنالحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 452
مریدا: به معنی منفعلهاست. مریدا: مرد: عاری بودن و مستمرّ بودن. شجرا مرد: درختی که از برگ عاری و خالی است شیطان مرید یعنی شیطان عاری از فائده (بیفائده). مفروض: فرض: قطع. مفروض: قطع شده و معیّن شده. نصیب مفروض: حصّه معیّن. امنینهم: منی (بر وزن عقل): اندازهگیری. تمنّی: آرزو کردن زیرا که آرزو در ذهن انسان اندازهگیری شده است «امنینّهم»: بآرزو وادار میکنم آنها را. یبتکن: بتک: بریدن. «یبتکنّ» قطع میکنند. آذان: اذن (بر وزن شتر): گوش. جمع آن آذان است. غرور: غرّ و غرور: فریب دادن و تطمیع. ممکن است آن، در آیه به معنی فاعل و فریبنده باشد. محیص: حیص: عدول. بر کنار شدن. محیص اسم مکان است به معنی قرارگاه و محلّ بر کنار شدن. قیلا: قیل و قول به معنی مطلق سخن گفتن است. امانی: امنیّه: آرزو. امانّی جمع آن است. نقیر:
خال یا فرو رفتگی کوچکی است در پشت هسته خرما گویی منقاری به آنجا زدهاند
شیء سبک و حقیر را با آن مثل میزنند و نیز به معنی تراشه است. حنیف: حنف (بر وزن شرف): میل به حق. حنیف: مایل به حق (موحّد). خلیل: خلّه: محبت و دوستی. خلیل: دوست.
نام کتاب : تفسيراحسنالحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 452