نام کتاب : تفسيراحسنالحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 26
بمعنی بی نیازی است. وقود: وقد: افروخته شدن آتش. وقود: هیزم و نحو آن که وسیله آتش افروزی است. دأب: عادت. شأن. در آیه ظاهرا معنای دوم مراد است. فرعون: لقب پادشاهان مصر، مثل کسری و قیصر. مراد از آن فرعون زمان موسی است. تحشرون: حشر بمعنی جمع کردن است. «حشر الناس: جمعهم». جهنّم: محل عذاب آخرت. گویند لفظ عجمی است و در اصل کهنام بوده (قاموس قرآن). آیة: در اصل بمعنی علامت و نشانه است بمعنی عبرت و دلیل و ... نیز آید. فئة: گروه. دسته. مهاد: آماده شده. مهد: آماده کردن و آماده شده «مهد الفراش: بسطه و وطأه». یؤیّد: آید: نیرو. تأیید: نیرومند کردن. عبرة: پند. موعظه. عبر در اصل بمعنی گذشتن از حالی بحالی یا بمعنی نفوذ است (قاموس قرآن). أولی: صاحبان. اولو جمع است و از خود مفرد ندارد، مفرد آن «ذو» است. أبصار: جمع بصر. مراد از ابصار در آیه بصیرت و معرفت است.
شرحها
مال و اولاد بهترین تکیه گاه انسان در زندگی است. مال بحکم اسلحه و
اولاد بحکم زور بازو است، ولی آنان که در برابر حق و عدالت قد علم کرده در
معرض قهر خدا و خشم جامعه قرار گرفتهاند، مال و فرزند از چنین کسان کفایت
نام کتاب : تفسيراحسنالحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 26