طرسوس
بود، مؤلفاتش به بيست و اند ميرسد، از مؤلفاتش غريب الحديث، و غريب المصنف
و كتاب الامثال، و كتاب فضايل القرآن و ادبه و كتاب المواعظ و غيره مشهور
است، و بسال (223 ه) از جهان رفته [1] كه ابن نديم در الفهرست بيست و
اند كتاب او را در غريب الحديث و معاني قرآن و ادب و شعر و لغت و نحو و
غيره ميشمارد [2](15) جروم
بدانكه اصطلاح گرمسير و سردسير از مدتهاي بسيار قديم در افغانستان معمول
بود، گرم سير تاكنون هم بر اراضي جنوبي اين مملكت كه از جنوب غرب قندهار و
ريگستان آنجا آغاز و تا سيستان و چخانسور ميرسد، اطلاق ميگردد عربها كلمه
گرم را باصول تعريف (جرم) و سرد را (صرد) كردند، طوري كه اصطخري گويد: از
روي نباتاتيكه درين مناطق ميرويد، به سرد و گرم تقسيم نمودند، و جروم را تا
اراضي كرمان اطلاق و فقط حصه شمالي آنرا صرود گفتند، [3] كه باصطلاح
زبان عرب جمع جرم جروم و از صرد صرود ميآيد، و اين كلمات در اوايل و رود
عربها بسر زمين كرمان و سيستان و گرم سير در بين آنها مستعمل گرديد، بلاذري
در ذيل فتوحات سند مينويسد: كه عباد بن زياد از سجستان به هندمند (هلمند)
و كش و قندهار گذشت و ابن مفرغ گويد: كم بالجروم و ارض الهند من قدم و
من سراينك قتلي لاهم قبروا [4] در اين جا مقصد از جروم همين گرم سير
موجوده جنوبي غربي قندهار است، كه اكنون هم از جنوب بست و گرشك و مجراي
هلمند گرفته تا حدود جنوبي افغانستان و چخانسور سيستان در حكومتي گرم سير
شامل است. از تاريخ بيهقي چنين پيدا ميآيد، كه كلمه گرم سير مثليكه
اكنون متداول است در عصر غزنويان هم مصطلح بود، و اصطلاح جروم مخصوص
جغرافيا نويسان عرب و كسانيكه از انها اقتفا ميكردند، بوده است. مثلا در
جائي از زبان امير مسعود مينگارد، كه بو بكر دبير بسلامت رفت سوي گرمسير،
تا از راه كرمان سوي عراق و مكه رود [5]
[1] آداب اللغة العربيه ص 104 ج 2 [2] الفهرست ص 71 [3] جغرافياي تاريخي ايران ص 114 و پارسي پيش از مغل در هند، ص 19 [4] فتوح البلدان ص 440 [5] بيهقي ص 72-