زيباتر
نشنوده [است] كه هم (عهد) عدلش صورت ميراث عمري دارد، و هم احسانش بيان
عطاي حاتمي (دارد) هم تيغش حديث ضربت رستمي (مينمايد) هم تيرش نفوذ [1]
بازوي ارشي، نصر اللّه لوائه و ايد اوليائه و كب اعدائه، پس از راه اداي
حقوق آن ملوك نامدار، بر سبيل عموم خصوصا ذكر دولت آن [2] شهر ياران اين
طبقه در قلم آمد، تا متأملان را بوقت نظر در (ين) صحايف، (از) حال هر يك
بر صحيفه خاطر، موجب دعاء رفتگان و بقاء ماندگان ظاهر گردد، و اين طبقه به
ترتيب آنچه بعضي مقدم بودند، در عهد، و بعضي متاخر [3] آورده شد، از آن
ايام كه اين داعي، برين [4] حضرت رسيد. حق تعالي سلطان سلاطين اسلام
را در مسند سلطاني مخلد، و الغ خان [5] معظم را در ايوان امكان باقي و
پاينده داراد [آمين يا رب العالمين]
الاول (منهم) الملك تاج الدين سنجر كزلكخان [6]
بدرگاه جهان پناه سلطان سعيد طاب ثراه وصول اين داعي روز چهار شنبه غره
ماه ربيع الاول، سنه خمس و عشرين و ستمائة بود، در پاي محروسه اچه، بوقتي
كه رايات اعلي شمسي بضبط ممالك سند از حضرت دهلي روي بدان ديار نهاده بود، و
پيش از آن به پانزده روز حشم منصور اين پادشاه در فوج ملم تاج الدين كزلك
خان سنجر عليه الرحمه در پاي اچه رسيد [ه بود] اول كسي [7] از ملوك اين
درگاه را كه ديده شد ملك تاج الدين كزلك خان بود، روز چهارشنبه شانزدهم ماه
صفر سنه خمس و عشرين و ستمائة، چون از شهر (اچه) بلشكرگاه منصور وصول بود،
اين داعي را آن ملك ملك سيرت [8] تعظيم فرمود، و از مسند خود برخاست و
شرط استقبال بجاي آورد، و پيش باز آمد و داعي را بجاي خود بنشاند و سيب لعل
[9] بدست داعي داد بر لفظ او رفت عليه الرحمه، كه مولانا اين را
[1] اصل: نقود [2] مط: اين [3] مط: موخر [4] مط: بدين [5] اصل: الوخان [6] راورتي: سجزي كزلكخان [7] مط و اصل: كسيكه [8] مط: نيكو سيرت. [9] كذا في الاصل: مط بيست لعل راورتي در متنRosyApple ترجمه كرده، و در
حاشيه از نسخ خطي خود هر دو صورت (بيست لعل) و (سيب لعل) را نقل ميكند.