باز كردند، و اين انتقام به بركت صلابت آن پادشاه بود، در دين محمدي و ملت احمدي [1]حديث دوم
همين سيد شمس الدين روايت كرد، چون با تو (خان) در گذشت از وي پسري
ماند، سرتاق [2] نام، در غايت [ظلم و تعدي] و تعصب [3] با مسلمانان،
سرتاق از ولايت خفچاق [4] و سقسين [5] عزيمت خدمت منكوخان كرد، تا
باجازت [6] منكوخان بجاي پدر خود با تو بنشيند چون ببلاد طمغاج و اردوي
خان برسيد او را اعزاز كردند، و باز گردانيدند، چون بنزديك بركا [7] خان
رسيد، انحراف كرد و راه بگردانيد و به نزديك عم خود نيامد. بركا [7]
خان كسان به نزديك سرتاق فرستاد، كه من ترا بجاي پدر باشم، چرا [8]
بيگانه وار ميگذري، و به نزديك من نميآئي؟ چون فرستادگان [به] نزديك
سرتاق آمدند، و پيغام بركاخان تبليغ كردند، سر تاق ملعون جواب داد، كه تو
مسلماني و من دين ترسائي دارم روي مسلمانان ديدن شوم (باشد) لعنه اللّه
[لعنا] كثيرا. چون آن [9] حديث ناصواب بدان پادشاه مسلمان بركاخان رسيد
[بر دل عزيزش حمل تمام آمد، بغايت متامل گشت، و كوفته شد، فرمان داد، تا
بجهت او خرگاه نصب كردند در ميان لشكرگاه بموضعي كه در حوالي آن هيچ آفريده
نباشد، چون آن خرگاه نصب شد، بركاخان] تنها در [ان] خرگاه رفت و زنجير [10] در گردن خود كرد و [يكسر] زنجير در [سر] خرگاه محكم گردانيد، و بر
پاي ايستاد، و بتضرع [11] هر چه كاملتر و ابتهال
[1] مط و مب: ... جمع شدند، ايشان را يكجا فرو گرفتند، و همه را بدوزخ
فرستادند آن كليسا را خشت باز كردند، و اين انتقام ببركت آن پادشاه بود در
دين محمد و ملت حنفي تقبل اللّه منه، در نسخه اصل بالاي كلمه احمدي حنفي را
بخط نو نوشتهاند، [2] مط و مب: سر ناف اصل و راورتي: سرتاق، كه در
نسخ راورتي سرتاف و سرناف هم آمده كه در مط و مب تا آخر سرناف است، ولي
صحيح آن در جامع التواريخ سرتاق است (1، 514) [3] اصل: و بغضب [4] مط و مب: قبچاق [5] مط و مب: سفين [6] مط: و مت: بذريعه [7] مط: بلكاخان [8] اصل: ازين بيگانه وار [9] مط و مب: اين [10] مط و مب: و رسن در گردن [11] مط و مب: و پاي ايستاده و بتفرغ