چهار
سال در غزوات با اهل تولك موافقت مينمود، كه همه اقربا و اخوان بودند
بعاقبت از دست كفار بسلامت ماند چون اهل تولك بر ملك قطب الدين عاصي شدند،
ملك قطب الدين عزيمت هندوستان كرد در سال سنه عشرين و ستمائة (و) حصار تولك
بسلامت ماند، و بعد ازين [1] كاتب را دو كرت اتفاق سفر قهستان افتاد،
بوجه رسالت يك كرت [2] در سنه احدي و عشرين و ستمائة، و دوم كرت [3]
در سنه اثني و عشرين و ستمائة، پس در شهور سنه ثلاث و عشرين و ستمائة، از
جهت ملك ركن الدين خيسار [4] بنزديك ملك تاج الدين ينالتگين [5] رفته
شد، و از جهت تاج الدين درين سال هم برسالت رفته شد [به] (نزديك) پادشاه
قهستان بطرف نيه [6] سيستان، و بعد از ان به اطراف هندوستان آمده شد تاج
الدين ينالتگين [5] بتولك آمد [و] اهل قلعه او را خدمت كردند و ايشان
را بسيستان برد، در واقعه سيستان همه شهادت يافتند، و آن قوم آنجا بماندند،
امير تولك هزبر الدين محمد بن مبارك بود، و او نزديك كيك خان [7] رفت، و
تا امروز آن قلعه فرزندان او دارند (و السلام)
ذكر (وقايع) قلعه سيفرود
حصار سيفرود [غور] كه محكمترين قلعهاي [8] جبال است، و بنياد آن قلعه
سلطان بهاء الدين محمد سام ابن حسين [9] نهاده است پدر سلطان غياث
الدين و معز الدين طاب ثراهم. چون سلطان محمد خوارزم شاه از طرف بلخ، بطرف
مازندران [به] رفت، فرمان داد تا ملك قطب الدين آن قلعه را عمارت كرد، و
فرصت اندك بود، بر بالاي قلعه يك حوض [را] بيش عمارت نتوانست كرد، بعد از
ان [به] فرمان [خداي] بدو ماه لشكر مغل در آمد، و بيش مجال عمارت نماند
دران حوض بقدر چهل روزه آب بجهت اهل قلعه جمع كرد، لشكر مغل باطراف غور در
تاخت، و جمله مواشي
[1] مط و مب: بعد از آن اين كاتب [2] مط و مب: كرت اول [3] مط و مب: كرت دوم [4] اصل: خنسار، مط و مب: بختيار، راورتي: ملك ركن الدين محمد عثمان مرغني خيسار [5] مط و مب: نيالتكين. راورتي: بيالتكين؟ [6] مط و مب: ينسه اصل: بنيه، راورتي: نه و طوري كه شرح آن گذشت (نه يا نيه) صحيح است [7] مط و مب: كيل خان، اصل كيك خان، راورتي: كيوك خان كه در نسخ خطي وي
لبك- كيل، كشلي كيكل خان هم آمده، ولي اين نام همان كيك است، كه كيوك خان
هم نوشته شده، و در نسخه اصل عموما كيك ميآيد. و در آينده به تفصيل مذكور
ميافتد [8]، مط و مب: قلاع [9] راورتي: ابن عز الدين الحسين.