از
افاضل دران وقت [1] بيتي گفته است چون لطيف است [2] آورده شد، تا در
نظر پادشاه اسلام آيد، و اهل بلاد تولك را بدعا ياد دارند، خواجه امام
جمال الدين خازنچي [3] گويد، (رحمة اللّه عليه) نظم گفتم حبشي نيزهور! اين خسران چيست؟با تو لكيان شكنجه و زندان چيست؟ گفتا
كه منم كفشگر و فيقو سگسگ داند و كفشگر كه در انبان چيست؟ «رحم اللّه
الماضين منهم، و ادام دولة السلطانية» [4] چون تولكيان از حشم و رعايا
استرادت [5] پذيرفتند، و بر وي خروج كردند، و او را بگرفتند، و قلعه
تولك و حبشي نيزهور را بدست ملك قطب الدين (باز) دادند تا [باز دارد] و
ملك قطب الدين بدان قلعه آمد، و پسر (خود) ملك تاج الدين (محمد) را بدان
قلعه نصب كرد، و خال اين كاتب كه منهاج (سراج) است، و اسم او قاضي جلال
الدين مجد الملك احمد عثمان حاكم نيشاپور [6] بود، خواجه و متصرف بود،
چون حبشي نيزهور بدست ملك قطب الدين آمد، مدتي او را مقيد داشت، بعاقبتش
اجازت داد، تا به قلعه فيوار رفت و آنجا ملك [قلعه] اصيل الدين [7]
نيشاپوري بود، او را بگرفت، و شهيد كرد، و چون قلعه كاليون بدست كفار
افتاد، [8] اهل قلعه تولك كه قرابتيان [9] خواجه بودند، در شهور سنه
سبع [و] عشر و ستمائة پانزده سرخيل هم از قرابتيان [4] با هم بيعت
كردند، و خواجه را شهيد گردانيدند، و پسر ملك قطب الدين (را) بخدمت پدر
[او] باز فرستادند، و در مدت چهار سال با كفار جهاد بسيار كردند، و اين
كاتب كه منهاج [10] سراج است، درين[1] اصل: افاضل درين بيني؟ [2] مط و مب: لطيف بود، [3] كذا در مط و مب و راورتي، اصل: جلال الدين حارزيحي، راورتي گويد كه
اين به معني خزانه دار است و در نسخ بصور ذيل آمده: حاريحي جارولحي،
حارزيحي [4] كلمات بين «» در مب نيامده [5] مط و مب: استزادت [6] كذا في الاصل، مط و مب: حاكم نيشاپوري بود، راورتي: حاكم نساوي [7] راورتي پهلوان اصيل الدين [8] مط و مب: آمد، [9] اصل: قرابتان [10] راورتي: منهاج الدين سراج