بود
همه مردان كار، و سران [1] كارزار خونخوار، ايشان را [2] بجهت غنايم
باعجميان خوارزمي خصومت شد، از لشكر سلطان [3] جدا شدند و بطرف ديگر
رفتند، سلطان ماند با لشكر ترك [4] چون فيقو نوين مغل شكسته شد، نزديك
چنگيزخان بازرفت چنگيزخان از پشته نعمان، با فوج و حشم، كه با او [5]
يار بودند، رو (ي) بغزنين نهاد، و با سلطان جلال الدين منكبرني، و ملك خان
هرات و ديگر ملوك خوارزمي كه با او بودند، بر لب آب سند مصاف كرد سلطان
جلال الدين و لشكر اسلام شكسته شد، و بر آب سند زدند، مسلمانان بعضي غرق
شدند، و بعضي شهادت يافتند، و بعضي اسير گشتند، و اندكي از آب سند بيرون
آمدند [و اللّه اعلم بالصواب]
حديث گشاده شدن (قلع) ولخ و طخارستان و قلعههاي (بلاد) باميان
چون بفرمان چنگيزخان ارسلان خان قيالق [6] مسلمان با لشكر خود، و
طولان چربي [7] مغل بپاي قلعه ولخ [8] رفتند، مدت هشت ماه آنجا
بنشستند [9] و چون آن قلعه از هيچ طرف راهي نداشت، لشكر مغل را فرمان
داد تا از اطراف و حوالي آن كوهها درخت و شاخ ميزدند [10] و در پاي قلعه
[1] مط و مب و راورتي: و سواران كارزار [2] مط و مب: آن طايفه اعراق را بجهت [3] مط و مب: شد لشكر اعراق از سلطان [4] مط و مب: سلطان با لشكر ترك بماند [5] مط و مب: باز بودند [6] اصل: قبالق، مط و مب: فيالق راورتي قيالق كه پيشتر هم گذشت، [7] مط و مب: جزيي [؟]، اصل حربي، شرح آن گذشت [8] اصل: ولح كه شرح آن گذشت [9] اصل: نبشتند [10] مط و مب: ميبريدند [
()] (بقيه حاشيه ص 118) پس اغراق بغين معجمه درست است، آقاي عباس اقبال
نيز در تاريخ مغول (ص 60- 62) سيف الدين را ملك اغراق مينويسد، و همين شكل
اصح بنظر ميآيد. هر چند اعراب (قرار ضبط نسخه من و يكي از نسخ مآخذ مط)
نيز پيش از هجوم مغل در سواحل آمو و صفحات شمال هندوكش ساكن بودند، ولي
وجود يك دسته قشون منظم آنها درين عصر مستبعد بنظر ميآيد، و در جهانگشاي
(ج 2) نيز اغراق مكررا به نظر ميآيد، و در ديوان لغات الترك محمود كاشغري
نيز اغراق بكسره اول يكي از قبايل بيستگانه ترك است (1/ 28)