نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 413
گفت: رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي ،بار خدايا مرا بيامرز و برادر مرا. وَ أَدْخِلْنٰا فِي رَحْمَتِكَ ، و ما را در رحمت خود بر.و سؤال ايشان مغفرت را نه ا[ز] [1]براى گناهى [2]باشد، بل بر سبيل انقطاع با خداى تعالى و خضوع با او تا بدان تحصيل ثواب و رفعت درجه كنند،و گفتند:اين دعا بر سرى [3]خود را و برادر را براى آن كرد تا بدانند كه آنكه [4]با هارون كرد«من أخذه [5]برأسه و جرّه إليه [6]»،نه بر سبيل استخفاف و غضب بود كه آنكس كه با كسى چنان معامله كند،عقيب آن او را چنين دعا نكند،و ما را در تحت رحمت خود آر و تو رحيمتر از همه رحيمانى.
آنگه گفت: إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنٰالُهُمْ غَضَبٌ ،گفت:آنان كه گوساله معبود خود گرفتند و آن را پرستيدند،برسد به ايشان خشمى از خداى و مذلّتى و خوارىاى.و اين«سين»استقبال است كه فعل حال را از مستقل جدا كند،چون اين«سين»باشد فعل خاص بود [7]به استقبال،يقال:ناله كذا و لحقه و أصابه بمعنى واحد.و«ذلّت»ذلّ باشد و اين مقصور نيست بر ايشان تنها،بل هركه اين دروغ گويد بر من هم[اين] [8]جزا يابد از غضب و مذلّت و خشم و خوارى.
أبو قلابه گفت:اين جزاى هر دروغزنى است بر خداى تعالى تا به روز قيامت.و مالك بن أنس گفت:هيچ مبتدع نباشد و الّا از بالاى سر خود مذلّتى يابد.
آنگه گفت: وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئٰاتِ ثُمَّ تٰابُوا مِنْ بَعْدِهٰا وَ آمَنُوا ،چون وعيدى سخت بگفت گناهكاران و ظالمان و دروغزنان را،خواست[199-پ]كه بازنمايد كه در توبه بر ايشان بسته نيست-اگرچه بدكردار باشند،چون توبه كنند از